ادامه پست قبل

#ادامه پست قبل#
سرو پایین انداخت و شروع کرد به گریه کردن..
اومد سرم رو بوسید و گفت آبجی قسمت میدم بعد از من مواظب چادرت باشی
از برخوردش خیلی تعجب کردم.. احساس شرم میکردم
گفتم داداش ایشاالله سایه ات همیشه بالا سرمه.. پیشونیشو بوسیدم...
سه روز بعد خبر آوردن داداشت تو عملیات والفجر به شهادت رسیده
بعدا" لباساشو که آوردن دیدم جای تیر مونده رو پیشونی بندش...
سربند یا فاطمه الزهرا.س..
حالا هر وقت تو خیابون یه زن بی چادر رو میبینم... اشکم جاری میشه..
پیش خودم میگم حتما" اینا داداش ندارن که....
دیدگاه ها (۵)

سلام صبحتون به شادی وسلامتی

خیلی قشنگهمخصوصا دخترااااااااااالطفا بخووووووووونیدداداشم من...

السلام علیک یا صاحب الزمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط