حاج صادق آهنگران میخوند
حاج صادق آهنگران میخوند :
یاد شب هایی که بسیجی میشدیم / شمع شب های دوعیجی میشدیم ...
این مصرع آخر میدونین یعنی چی؟
عراق توو منطقه دوعیجی بمب فسفری مینداخت . فسفر با اکسیژن هوا سریع ترکیب میشه و شعله ور میشه بچه بسیجیا زیر بمبای فسفری گیر میکردن و فسفر به تن این بچه ها میچسبید و با هیچ وسیله ای خاموش نمیشد و اونها میسوختن ...
میسوختن ...
میسوختن ...
و صبح باد ، خاکستر این بچه هارو با خودش میبرد ...
کی فهمید ؟
کی دلش سوخت ؟
کی میدونه کی سوخت ؟
کی میدونه چرا داد نزدن و سوختن... ؟
یاد شب هایی که بسیجی میشدیم / شمع شب های دوعیجی میشدیم ...
این مصرع آخر میدونین یعنی چی؟
عراق توو منطقه دوعیجی بمب فسفری مینداخت . فسفر با اکسیژن هوا سریع ترکیب میشه و شعله ور میشه بچه بسیجیا زیر بمبای فسفری گیر میکردن و فسفر به تن این بچه ها میچسبید و با هیچ وسیله ای خاموش نمیشد و اونها میسوختن ...
میسوختن ...
میسوختن ...
و صبح باد ، خاکستر این بچه هارو با خودش میبرد ...
کی فهمید ؟
کی دلش سوخت ؟
کی میدونه کی سوخت ؟
کی میدونه چرا داد نزدن و سوختن... ؟
- ۱.۰k
- ۱۱ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط