بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اثبات شیعه از خود روایات اهل تسنن شماره ی دوم
تاریخ دوباره تکرار می شود حدیث غدیر دوباره از زبان پیامبر گفته می شود بعضی افراد انکار می کنند
می دانید چرا گویم انکار می کنند
علت این سخن چیست؟؟؟؟؟؟!!!
چون حدیث غدیر و احادیث دیگری که در مورد اثبات امیر المومنین علی علیه السلام است از خود زبان علمای اهل سنت است
یعنی از زبان خود کسانی است که پیروان این مذهب ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را انکار می کنند
آری وقتی حضرت حدیث غدیر را می خواند و می گفت انت اخی و
و صیی وامامی وخلیفتی وسلطانی
ناگهان صیحه ی شیطان بلند شد همه ی اجنه پیش شیطان آمدنند
همه نالان بودنند تا این که شخصی از بین جمعیتی که حدیث غدیر را گوش می داد چنین آرام گفت
که چرا چشمان پیامبر کج شده
کنایه از آنکه پیامبر نعوذ بالله مجنون است
ناگهان صدای خوش حالی ابلیس وپیروانش بلند شد
می دانی چرا چون آنها حقیقت را از زبان پیامبر می شنیدنند وانکار می کردنند
کسانی هم که ولایت امیرالمؤمنین را از زبان خود علمای اهل تسنن می شنوند وقبول نمی کنند
هیچ فرقی با افرادی نمی کنند که حدیث غدیر را از وخود پیامبرشنیدنند اما قبول نکردند
در اثبات شیعه همین بس که علمای شیعه برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین
از خود روایات اهل تسنن استفاده می کنند وکتب اهل سنت را نگه داری می کنند
جالب است شیعه بهتر کتب اهل تسنن رانگه داری می کند
چون بدون تحریف آنها را بیان می کند
در بطلان اهل تسنن همین بس که نمی گذارند حتی کتاب ها ی شیعه در این کشور ها ی سنی نشین برسد
چون مثل موش از کتب شیعیان می ترسند چون واقعیت را می رساند به خود می لرزند
ضمنااین پاسخ را بگویم اگر پیامبر یا امام«معصوم» »نباشد
دین از مسیر درست خود منحرف می شود
اولا مردم می گویند این افرادی که مرشدان وهدایت کنندگان هستند خود به حرف های خود عمل نمی کنند
ضمنا کسی که حرف می زند وعمل نمی کند کسی است که علم حصولی دارد اما علم حضوری ندارد یعنی خودش قلبا حرف های خود را قبول ندارد
پس مردم هم همین را می گویند
وکلا نسبت به ایمان خود سست
می شوند یا اصلا ایمانی نمیاورند
ثانیا اگر پیامبر وامام معصوم نباشند
ممکن است نعوذ بالله از مسیر دین منحرف شوند ویا در رساندن مطالب دین به مردم اشتباه کنند
چون معصوم نیستند
در حالی که قرآن گفته پیامبر جز چیزی که به او وحی شده چیزی نمی گوید و از هوی وهوس سخن
نمی گوید
ضمنااین مساله اصلا با عدالت خدا تناقض دارد
یعنی خدا کسانی را نعوذ بالله بفرستد که نتوانند دین را درست برسانند
بعد از آن طرف مردم را مواخذه کند
آری کسانی که به پیامبر نسبت هذیان می دهند زمانی که پیامبرمی گوید کاغذ وقلمی برای من بیاورید
وآن خدا ناشناس عمرگوید پیامبر هذیان می گوید
در حالی که قرآن در مورد پیامب می گوید
ماینطق عن الهوی ان هوالا وحی یوحی
جالب است چون می دانست که پیامبر در آن زمان می خواهد ولایت امیرالمؤمنین بعد از پیامبر را گوشزد کند
به خاطر همین نسبت هذیان به پیامبر داد
اما در جایی که عمر بالای سر ابوبکر بود نسبت هذیان به ابو بکر نداد
زمانی که ابو بکرگفت تو بعد من خلیفه ای
چه شد به فرد پایینی مانند ابوبکر در آخر مرگش هذیان نمی گوید اما به پیامبر خدا نسبت هذیان می دهند
این علتش فقط به خاطر نفس پستش بود چون عاشق حکومت بود وگرنه مخالف با قر آن سخن
نمی گفت
ضمنا چگونه عمر گوید کتاب خدا مارا بس است
در حالی که خود قطب الدین شافعی از علمای اهل سنت گوید
سخن دومی که گوید کتاب خدا ما را بس است مثل این است که گفته شود چون کتاب طب داریم نیاز به طبیبنداریم
خلیفه دوم درباره ی کسی نسبت هذیان داد که قرآن در باره ی وی گفته ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی
هه خود علمای اهل سنت عمر را قبول ندارند
این از نادانی پیروان اهل سنت است که سخنان چنین شخصی را قبول دارند
تازه در قرآن گفته من یعص الله الرسوله ظل ضلالا بعیدا
خود قرآن دارد می گوید این فردی که گوید کتاب خدا ما را بس است در ضلالت است
پس در واقع قر آن را هم با این سخنش قبول ندارد
هه اینها دیگر در چه انحطاط کاملی هستند
ضمنا اگر ما شیعه به امامان ارادت داریم آنها را شریک خدا نمی دانیم
آنها را واسطه قرار می دهیم تا به خدا برسیم چون ما افراد رو سیاه وگنه کاری هستیم واز خدا می خواهیم تا به حق پاکی آنها و آبرویی که دارند خدا ما را بیا مرزد
وحاجت ما را بدهد
ضمنا این حدیث ثقلین نیز که از علمای اهل سنت نقل شده نیز دلالت بر آن دارد
7. متقی هندی در کنزالعمال از رسول خدا روایت میکند: "فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین.قیل: و ما الثقلان یا رسول الله؟ قال: الاکبر کتاب الله سبب طرفه بید الله و طرفه بأیدیکم فتمسکوا به لن تزلوا و لا تضلوا و الاصغر عترتی
اثبات شیعه از خود روایات اهل تسنن شماره ی دوم
تاریخ دوباره تکرار می شود حدیث غدیر دوباره از زبان پیامبر گفته می شود بعضی افراد انکار می کنند
می دانید چرا گویم انکار می کنند
علت این سخن چیست؟؟؟؟؟؟!!!
چون حدیث غدیر و احادیث دیگری که در مورد اثبات امیر المومنین علی علیه السلام است از خود زبان علمای اهل سنت است
یعنی از زبان خود کسانی است که پیروان این مذهب ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را انکار می کنند
آری وقتی حضرت حدیث غدیر را می خواند و می گفت انت اخی و
و صیی وامامی وخلیفتی وسلطانی
ناگهان صیحه ی شیطان بلند شد همه ی اجنه پیش شیطان آمدنند
همه نالان بودنند تا این که شخصی از بین جمعیتی که حدیث غدیر را گوش می داد چنین آرام گفت
که چرا چشمان پیامبر کج شده
کنایه از آنکه پیامبر نعوذ بالله مجنون است
ناگهان صدای خوش حالی ابلیس وپیروانش بلند شد
می دانی چرا چون آنها حقیقت را از زبان پیامبر می شنیدنند وانکار می کردنند
کسانی هم که ولایت امیرالمؤمنین را از زبان خود علمای اهل تسنن می شنوند وقبول نمی کنند
هیچ فرقی با افرادی نمی کنند که حدیث غدیر را از وخود پیامبرشنیدنند اما قبول نکردند
در اثبات شیعه همین بس که علمای شیعه برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین
از خود روایات اهل تسنن استفاده می کنند وکتب اهل سنت را نگه داری می کنند
جالب است شیعه بهتر کتب اهل تسنن رانگه داری می کند
چون بدون تحریف آنها را بیان می کند
در بطلان اهل تسنن همین بس که نمی گذارند حتی کتاب ها ی شیعه در این کشور ها ی سنی نشین برسد
چون مثل موش از کتب شیعیان می ترسند چون واقعیت را می رساند به خود می لرزند
ضمنااین پاسخ را بگویم اگر پیامبر یا امام«معصوم» »نباشد
دین از مسیر درست خود منحرف می شود
اولا مردم می گویند این افرادی که مرشدان وهدایت کنندگان هستند خود به حرف های خود عمل نمی کنند
ضمنا کسی که حرف می زند وعمل نمی کند کسی است که علم حصولی دارد اما علم حضوری ندارد یعنی خودش قلبا حرف های خود را قبول ندارد
پس مردم هم همین را می گویند
وکلا نسبت به ایمان خود سست
می شوند یا اصلا ایمانی نمیاورند
ثانیا اگر پیامبر وامام معصوم نباشند
ممکن است نعوذ بالله از مسیر دین منحرف شوند ویا در رساندن مطالب دین به مردم اشتباه کنند
چون معصوم نیستند
در حالی که قرآن گفته پیامبر جز چیزی که به او وحی شده چیزی نمی گوید و از هوی وهوس سخن
نمی گوید
ضمنااین مساله اصلا با عدالت خدا تناقض دارد
یعنی خدا کسانی را نعوذ بالله بفرستد که نتوانند دین را درست برسانند
بعد از آن طرف مردم را مواخذه کند
آری کسانی که به پیامبر نسبت هذیان می دهند زمانی که پیامبرمی گوید کاغذ وقلمی برای من بیاورید
وآن خدا ناشناس عمرگوید پیامبر هذیان می گوید
در حالی که قرآن در مورد پیامب می گوید
ماینطق عن الهوی ان هوالا وحی یوحی
جالب است چون می دانست که پیامبر در آن زمان می خواهد ولایت امیرالمؤمنین بعد از پیامبر را گوشزد کند
به خاطر همین نسبت هذیان به پیامبر داد
اما در جایی که عمر بالای سر ابوبکر بود نسبت هذیان به ابو بکر نداد
زمانی که ابو بکرگفت تو بعد من خلیفه ای
چه شد به فرد پایینی مانند ابوبکر در آخر مرگش هذیان نمی گوید اما به پیامبر خدا نسبت هذیان می دهند
این علتش فقط به خاطر نفس پستش بود چون عاشق حکومت بود وگرنه مخالف با قر آن سخن
نمی گفت
ضمنا چگونه عمر گوید کتاب خدا مارا بس است
در حالی که خود قطب الدین شافعی از علمای اهل سنت گوید
سخن دومی که گوید کتاب خدا ما را بس است مثل این است که گفته شود چون کتاب طب داریم نیاز به طبیبنداریم
خلیفه دوم درباره ی کسی نسبت هذیان داد که قرآن در باره ی وی گفته ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی
هه خود علمای اهل سنت عمر را قبول ندارند
این از نادانی پیروان اهل سنت است که سخنان چنین شخصی را قبول دارند
تازه در قرآن گفته من یعص الله الرسوله ظل ضلالا بعیدا
خود قرآن دارد می گوید این فردی که گوید کتاب خدا ما را بس است در ضلالت است
پس در واقع قر آن را هم با این سخنش قبول ندارد
هه اینها دیگر در چه انحطاط کاملی هستند
ضمنا اگر ما شیعه به امامان ارادت داریم آنها را شریک خدا نمی دانیم
آنها را واسطه قرار می دهیم تا به خدا برسیم چون ما افراد رو سیاه وگنه کاری هستیم واز خدا می خواهیم تا به حق پاکی آنها و آبرویی که دارند خدا ما را بیا مرزد
وحاجت ما را بدهد
ضمنا این حدیث ثقلین نیز که از علمای اهل سنت نقل شده نیز دلالت بر آن دارد
7. متقی هندی در کنزالعمال از رسول خدا روایت میکند: "فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین.قیل: و ما الثقلان یا رسول الله؟ قال: الاکبر کتاب الله سبب طرفه بید الله و طرفه بأیدیکم فتمسکوا به لن تزلوا و لا تضلوا و الاصغر عترتی
۵.۷k
۱۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.