اکسوفآنپآرت هشتم طنز اکسویی

اکسـوفآن_پآرت هشتم❤ طنز اکسـویی❤
چند روزی بود ک پسرک با آن ماشین مدل پایین خود مقابل درب خانه پسرک ک اسمش "بکهیون" بود مے ایستاد ولے پا پیش نمےگذاشت...

بکهیون هم کم کم بـہ او علاقـہ مند شد..
برای او عشق، علاقه و محبت مهمتر از مادیات بود.
او اسم پسرک را مےدانست،
اسم او "چانیول" بود..
برای او سوال بود ک 'چرا همیشہ تا درب خانہ مان مےآید ولےحرفش را بہ پدرم نمےزند؟!'

روزی مصمم شد و رفت تا حرف دل چانیول را گوش کند.
درب را باز کرد و بہ او گفت:
چرا شش ماه است ک مےآیـےدرب خانه ما ولے هیچ حرفے نمےزنے؟؟
هدف تو از این کار چیست؟؟؟
.
.
.
چانیول گفت:

واےفاے خونتون پسورد نداره...😂 😂 😂
(این فان توسط ادمین سابق دنیا گذاشته شده ادمین دنیآ🌏 :)
#اکسو#exo#exo_fun
دیدگاه ها (۱)

تکسـت سهون_توسط:اکسوازلند*#سری1🌹 👄 💊 #سهون#exo#exo_text#ادمی...

تکسـت سهون_توسط:اکسوازلند* #سری1🌹 👄 💊 #سهون#exo#exo_text#اد...

اکسـوفآن_پآرت هفتم❤ طنز اکسـویی❤ ــــــ ـــــ ـــــــــــ ـ...

اکسـوفآن_پآرت ششم❤ طنز اکسـویی❤ ــــــ ـــــ ـــــــــــ ــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط