قلبم می سوزه....از اینکه آقا داشت باورم میشد دعوت شدم....
قلبم می سوزه....از اینکه آقا داشت باورممیشد دعوت شدم....لحظه آخر....لایق نبودمآقا....
دلم خیلی تنگه ....خودت کمکم گن قلبم را به دستان پاک شما می سپارم.... ودر جانم..... شما را به غیرت عمو جان حضرت عباس ....دستم را بگیر مبادا رهایم کنین آقا...
پ ن : عکس از دوست و آجی آسمونیم مریم جان
دلم خیلی تنگه ....خودت کمکم گن قلبم را به دستان پاک شما می سپارم.... ودر جانم..... شما را به غیرت عمو جان حضرت عباس ....دستم را بگیر مبادا رهایم کنین آقا...
پ ن : عکس از دوست و آجی آسمونیم مریم جان
۱.۷k
۰۶ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.