من از موهای بافته ات شروع کردم به عاشقی!
من از موهای بافته ات شروع کردم به عاشقی!
دستی که آنها را سالها پیش بافته بود، دیدم و ندیدم!
چشمان سردت...
لبهای پر ترکت...
گونه های بی رنگت، چندمین عاشقانه ی من بود؟!
به پیرهنت رسیدم...
گلهای پژمرده اش حتی، دوست داشتنی بودند و خاص!
دستانت...
به دستانت که رسیدم، پاهایت دو قدم دور شدند...
لب هایت لرزیدند...
گرمای چشمانت، سی و هفت درجه شد!!
دوقدم دور شدی....
دو قدم و نیم نزدیک شدم...
دوباره لبهایت بودند اما با حس لامسه...
و موهایی مواج که مرا با تب چهل درجه، در تو غرق میکردند...!!
#نگین_بلوکی
دستی که آنها را سالها پیش بافته بود، دیدم و ندیدم!
چشمان سردت...
لبهای پر ترکت...
گونه های بی رنگت، چندمین عاشقانه ی من بود؟!
به پیرهنت رسیدم...
گلهای پژمرده اش حتی، دوست داشتنی بودند و خاص!
دستانت...
به دستانت که رسیدم، پاهایت دو قدم دور شدند...
لب هایت لرزیدند...
گرمای چشمانت، سی و هفت درجه شد!!
دوقدم دور شدی....
دو قدم و نیم نزدیک شدم...
دوباره لبهایت بودند اما با حس لامسه...
و موهایی مواج که مرا با تب چهل درجه، در تو غرق میکردند...!!
#نگین_بلوکی
۴۷۰
۲۱ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.