عصر شد درحالیکه

عصر شد درحالیکه
در اندیشه‌های من شناوری
دستانت را
که دور فنجان قهوه‌ات
حلقه کرده‌ایی
میان دستانم  تجسم میکنم
و همانطور که
به دوستداشتنت می اندیشم
در سیاهی ِ چشمانت مات میشوم
آنقدر که گویی
سالهاست رفته ام
و این
تندیس من است
نشسته روی نیمکت
پشت میز در کافهء انتظار..

#عکس_پروفایل
#دلنوشته #عکس_نوشته
#ستایش_قلب_سربی
#ستایش #خاص
#عشق_جان #عشق_اول

❤️ 🤍
دیدگاه ها (۰)

بی رحم ترین معادله دنیاست که هر چهبیشتردوسش داشته باشی ڪمتر ...

دوستت دارمدوستت دارمولی با ترس و پنهانیکه پنهان کردن یک عشق ...

چــقــدر قــشــنــگــہ وقــتــے ازت بــپــرســہ ... دوســتــ...

من آدم‌های مبارزی را كه هياهو به پا می‌كنند دوست دارم.من عاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط