ای نفس خرم باد صبا

ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا
از برِ یار آمده‌ای، مرحبا!

قافلهٔ شب چه شنیدی ز صبح؟
مرغِ سلیمان چه خبر از سبا؟

بر سرِ خشم است هنوز آن حریف؟
یا سخنی می‌رود اندر رضا؟

از درِ صلح آمده‌ای یا خِلاف؟
با قدمِ خوف رَوم یا رَجا؟

بارِ دگر گر به سرِ کویِ دوست
بگذری ای پیکِ نسیمِ صبا

گو رمقی بیش نمانْد از ضعیف
چند کُنَد صورتِ بی‌جان بقا؟

آن‌همه دل‌داری و پیمان و عهد
نیک نکردی که نکردی وفا

لیکن اگر دورِ وصالی بُوَد
صلح فراموش کند ماجرا

تا به گریبان نرسد دستِ مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها

دوست نباشد به حقیقت که او
دوست فراموش کند در بلا

خستگی اندر طلبت راحت است
درد کشیدن به امیدِ دوا

سر نتوانم که برآرم چو چنگ
ور چو دفم پوست بدرّد قَفا

هر سَحر از عشق دمی می‌زنم
روزِ دگر می‌شنوم بر ملا

قصهٔ دردم همه عالَم گرفت
در که نگیرد نفسِ آشنا؟

گر برسد نالهٔ سعدی به کوه
کوه بنالد به زبانِ صدا

#سعدی #شعر
دیدگاه ها (۰)

‍ ناز بالش از پر ِ قو هم برای ِ تو کم است گُلپر ِ ...

مَهما كَان العالم سيئاً،حافِظ على براءة قلبكَ كما هي... .......

امشب قبل از خواب سوره مبارکه نصر را با صدای اسـتاد عبدالباسط...

سر و کار یهودی ها همیشه با علی و اولاد علی است...┈┄┅═✾•••✾═┅...

هر آن سِرّی که در سر داری با #دوست در میان منه، چه دانی که و...

💠حکمت های صادقی - حق مسلمان بر مسلمان🔰امام صادق علیه السّلام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط