یکی را پیدا کن که دوستش داشته باشی و با اودنیا را به هم ...

یکی را پیدا کن که دوستش داشته باشی و با اودنیا را به هم بریز. نشود که پیر بشوی و حسرت یک قهقه ی از ته ِ دل یا یک جوک ِ خیلی مسخره به دلت مانده باشد. بدو، بپر، بخند، جیغ بزن، باهاش غذا درست کن و فروشگاه های زنجیره ای برو و توی دشت ِ یخ زده چادر بزن و بعد از صبحانه ظرف بشور و گیر ِ پلیس بیفت. دوستش بدار و این را بهش بگو، چون نمی شود که نداند. نمی شود که مثل ِ بقیه حرف ها آن تَه مَه ها نگهش بداری که یک روز بهش بگویی، چون باید بداند. دوستش بدار و بگذار دوستت بدارد، بی آن که بترسی. چون بعضی وقت ها برای ترسیدن خیلی دیر است...
دیدگاه ها (۳۱)

اوج خوشبختی اونجاست کهببینی یکی دیگه بیشتر از خودتنگرانته!

@samiyar.zandiتقدیم به داداش عزیزم💖

گذشته ات رو نمیتونی دوباره بنویسی،اما میتونی یه کاغذ تمیز و ...

‏آدمی که جنگیدن بلد نیستبه بدبختیاشمیگه "قسمت"

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط