مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم

مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگیم بی خبرم

این همه فاصله، ده جاده و صد ریل قطار
بال پرواز دلم کو که به سویت بپرم؟

از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیه ها گم شده و در به درم

تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم

من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تو من به تو نزدیک ترم
دیدگاه ها (۳)

‍ خدایا عاشقش کن تا بفهمد درد من را..بفهمد روزگار غمگسار سرد...

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهرآن مهر بر که افکنم ؟ آن ...

چشم انتظاری سخت نیست هنگامی که چشم انتظار کسی هستی که دوستش ...

منرازی را پنهان نکرده ام!قلبم کتابی است که خواندنش برای تو آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط