در عین همهمه شهر آشوب بلد شدیم یکدیگررابلد شدیم ناز هم

در عین همهمه شهر آشوب بلد شدیم یکدیگر.را..بلد شدیم ناز هم را بکشیم با مداد رنگی های وجودمان.و بلد شدیم ناز هم را بخریم با شکستن قلک قلبمان...فدای ناز کردنت..بیا که دلم لک زده برای خریدن نازت..
دیدگاه ها (۱)

من به عشق ورزیدن به تو عادت کرده ام..به دیدنت,به بودنت,به عط...

همینکه من دلم میگیرد تو هم از راه دور دلگیر میشوی,,تو میخندی...

تو مرا فهمیدی..دست در دستم دادی..تو.نشانم دادی..تو همین آباد...

و تو تنها فرشته روی زمینی,که لب وا نکرده حالم دگرگون میشود.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط