هوای عشق رسیده ست تا حوالیِ من
هوای عشق رسیده ست تا حوالیِ من
اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من
مگر که خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟
همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم: بوریاست قالیِ من
مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟ نه، خوشا بر منِ مثالیِ من
به هوش باش که در خویشتن گُمت نکند
هزار کوچه ی این شهرک خیالیِ من
اگرچه بود و نبودم یکی ست -باز- مباد
تو را عذاب دهد -گاه- جای خالیِ من
هوای بی تو پریدن نداشتم، آری
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من
تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من!
#محمدعلی_بهمنی
اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من
مگر که خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟
همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم: بوریاست قالیِ من
مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟ نه، خوشا بر منِ مثالیِ من
به هوش باش که در خویشتن گُمت نکند
هزار کوچه ی این شهرک خیالیِ من
اگرچه بود و نبودم یکی ست -باز- مباد
تو را عذاب دهد -گاه- جای خالیِ من
هوای بی تو پریدن نداشتم، آری
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من
تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من!
#محمدعلی_بهمنی
۲.۸k
۰۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.