ط همون رویایی هصی ک همش واصع افتادنت عز چشمام دعا میکردم

طُ همون رویایی هصی ک همش واصع افتادنت عز چشمام دعا میکردم..~✓
دیدگاه ها (۱)

من یاد گرفتم با انگشت وسطم تا یک بشمارم واست باو :||

تو بغلت غرق شدم ولی کسی نجاتم نداد✓*_*

هیچوقت از گفتن و اعتراف کردن هراس نداشتمهمیشع بهم میگن پسر ب...

میگع همع جات دهنیع..اونوقت چرع نمیگع من همع جاتو دهنیع کردم|...

#خانه_به_دوش هرسکانسش یه خاطره بودایجورفیلنهادیگه#تکرارنمیشه...

خیلی خسـٺݥ إز زݩڊڱےاز ادݥإے فیܭ از دوࢪوۼاز اܠܭے بودݩإشـوݩاز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط