آممممم بیاین بگم

آممممم بیاین بگم



خدا وکیلی به خدا قسم اولش بگم که راست میگم دروغ نمیگم


من قبل اینک بابام ازدواج کنه ی دوستی داشته اسمشو نمیدونم
دوستش با ی روح‌ مردی ب اسم عبدالله دوست بوده طرف روح بوده دوس بابام ب هرکی میگفته باور نمیکنه ی روز بابام ساعت ۲ شب با همون دوستش میرن دریا قضیه ازدواج میگ و اینا .. دوستش یکم میلرزه و با ترس میگه عبدالله میگ بچه اولت دختره خیلیم خاصه و دختر عجیبیه

این میگیذره تا زمانی ک پدرم بچه دار میشه من ب دنیا میام دوسش زنگ میزنه میگه دیدی‌گفتم اون شب عبدالله راست گفت


بعد راستی قبل اینک هم مامانم حامله شه یکی از‌اقوام دورمون گفت خاب‌دیدم تو ب‌مامانم میگ .. تو ی دختر دنیا میاری به اسم مریم که هرکی خواسته ای و شفای بخواد از این‌دختر بخواد‌و این حرفو ی مرد تو خاب اون طرف‌گفته بوده

بعد ک من دنیا اومدم اسمم گذاشتن نرجس اما همه مریم صدام میکنن


الانم خودم با ی سری موجودات نمیدونم میترسم بگم خدایش

ولی با ی موجوداتی در ارتباطم نمیدونم مث همون عبدالله یا جنی چیزیه‌ ولی میدونم پدر‌ پدر‌بزرگمم با همچین اجانین و اینا در ارتباط‌بوده البته چون سید‌ هستیم دورمونن اینا بعد پدر بزرگ خودمم اجانین کشتنش

خدایش نظر شماها چیه به خدا‌وندی خدا راست میگم خودمم از خودم میترسم !!!
دیدگاه ها (۶)

اینو خریدم ۶۸ هزار‌تومن اقتصاد ما داره ب کجا‌میره 😹 😹

❤ BF ❤

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط