من دختری بودم با پیراهنی گلدار

من #دختری بودم با پیراهنی گلدار
با تاجی از گل یاس
بر خرمن #موهای مشکی ام.. با ذوق در دایره زمین
میچرخیدم
میخندیدم
و شاد بودم
تا اینکه روزی #تو امدی
گفتی ببخشید # بانو
دستانتان همدمی نمیخواهند
خنده های پر نازتان شنونده نیاز ندارد
موهایتان نوازشگر لازم ندارند؟

من خواستم بگویم نه
اما دلم... موهایم.. دستانم مرا لال کردند

تو امدی
و من ارام ارام
به عطر پیراهن #مردانه ات
دستانت.. عادت کردم

همه چی خوب بود
تا اینکه روزی
خودت به تنهایی به این نتیجه رسیدی
که دیگر کافی ست بودنت
برای دستانم.. موهایم.. خنده هایم
و اسوده رفتی
و امروز من #دختری
با همان پیراهن گلدار
با همان تاج گلدار
بر خرمن موهای مشکی ام
با این تفاوت که سال هاست
در گوشه ای از دایره زمین
نشسته ام
و منتظر مردی با صدایی آشنایم
که بگوید
ببخشید #بانو..💕

#همایون_بلوکی
دیدگاه ها (۱)

گفت‌:فَرقِ‌دلبر‌و‌یار‌و‌میدونی؟!گفتم‌:نه‌مگه‌فرق‌دارن؟!گفت‌:...

🖤

اینکه‌ تمام‌ عشقت‌ رو‌ به‌ کسی‌ بدی؛تضمینی‌ بر این‌ نیست‌‌ ک...

#اوني كه شما مي بينيد مي شينه يه گوشه و كاملاً بي تفاوت #رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط