دُگْــم ( غـزل )

می‌نـشیـنـم بی دلـیـل با ابـلهـی فَـک مـی‌زنـم ..!
گـاه‌گـاهـی ؛ رویِ رخـسـار خــودم چَـک مـی‌زنــم

این تـعصـب ، کور و جانبـداری بیـجاسـت ؛ دُگْـم
یـورش آوردی و پـس‌ کِـش ورنـه پـاتَـک مـی‌زنـم

عـنصـر بی مـایـه از وَهـم و خـیال دم مـی‌زنـد ..
لیـک مـن فـرمـایـش از بُـرهـان و مـدرک می‌زنـم

لـوده می‌سـازد نـمایان خویـش از گفـتار خویـش
نزد نوحه‌خوان خطاست گر دایره ، تُنبک می‌زنم

سخت و دشوارسـت بـسا تزریق آگاهی به لـوچ !
گاه ؛ نـیازم خـنـده گـردد ، سـر به دلـقـک می‌زنـم

آنـکــه بـر نـادانـیِ خــود پـافـشــاری مـی‌کـنـد ..!
لا بــه لای گــفـتـمـانـش ، گــفـتـه انــدک مـی‌زنـم

گـر زبـانـم تـیشـه بـاشـد یـا مَــتِـه بـرقـی ، ولـی :
شـوک نخواهـد رفت فـرو بر مـغـز آهَـک می‌زنـم

جــوهــرِ کــج فــهــم را بـشـنـاس پـایِ گـفـتـگـو :
او تـفنـگ برداشت نماید ، دَم ز مـوشـک مـی‌زنـم

می‌پذیـرم اشـتبـاه ، آنـجاسـت دوبـاره اشـتبـاه :
چـشـم نـابـینـا ، چه کـورکـورانـه عـینـک می‌زنـم

کـارِ بـیهـودسـت فـنـر در رفـتـه را پـیچـاندنـش !
من که آگـاهـم ؛ چـرا کـوک بـر عـروسـک می‌زنـم

رویِ خــالِ قــرمــزِ بــرجـسـتــۀ نــادان مَــنـِـش :
مـانــده آمـاج گَــزِش ، بــر پــیـکـرِ کَــک مـی‌زنــم

مُـزمِـن و حـادست چو دردِ جهل و بر درمان آن :
گه گدار از پوست کـهیـر از پاشنه میخک می‌زنم

جبهه‌ایـست ؛ دانستن و دانـا بدانـد جان فداست
لـحـظـۀ قـربـانـی دانـش شـدن لَــک مـی‌زنــم

آفـت مــور و مـلـخ کِـشـتـزار را بِـگْـرِفـت و مـن :
زُل بـه چـشـم انـداز بی جـان مـتـرسـک مـی‌زنـم

نـقـدپـذیـری درخـور و شـایـان گـستـاخـان نـبـود
یاوگیسـت ؛ در شوره‌زاران حرفِ شهرک می‌زنـم

تابِ دیدن یا شنیدن ، چشم و گوشی هم نداشت
مُـشتِ نَـقْـدم را ببـین و بشنـو ، بی شـک می‌زنـم

درخورِ خودرأی پاسـخ : خُـب بـکش زیـپ دهـان
ابلهانست ؛ با سَـبُـکسـر چون تو من فَـک می‌زنـم

#دگم
#یزدان_ماماهانی
#آغازسرایش۲۸_۱۰_۱۴۰۳
#پایان‌سرایش۲۳_۱۱_۱۴۰۳
#جستار_چکامه_آگاهمندی
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۰)

تـمـاس ( دوبـیتـی )

سـتـم کـیـش ( غـزل)

چـلـه سـور ( غـزل )

گـهــگاه ( غـزل )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط