ببین! من بلد نیستم دوستت نداشته باشم. بلد نیستم وقتی میخن
ببین! من بلد نیستم دوستت نداشته باشم. بلد نیستم وقتی میخندی قنــد توی دلم آب نشه و وقتی از رویِ غیرت اخـم میکنی نمیـرم برات! بلد نیستم وقتی بهم میگی"دوست دارم" ناز کنم، پشت چشم نازک و بگم "مــرسی" من میپرم و بوسه بارون میکنم گردیِ ماهِ صورتترو. یا وقتی کلافه ای از ترافیک نمیتونم دست نکشم تو سیاهِ موهات و زیرِ گوشت آروم آروم شعر نخونم که بره پی کارش بی حوصلگیهات.
من بلد نیستم دوستت نداشته باشم. تــو، عشقـت، صــدات، دستهات، عطـــرت، من بلد نیستــم بدون اینا زندگــی کنم. مثلِ یک مخدری که جاریه توی روحم و تپش های قلبم که حیاتم وابسته است بهش. تو همـونی که خدا فرستاد تا ثابت کنـه من رو بیشتـر از همه بنده هاش دوست داره.
میدونی! زندگــی کردن بلدی میخواد ولی"من بلد نیستم بی تــو زندگی کنم..."
من بلد نیستم دوستت نداشته باشم. تــو، عشقـت، صــدات، دستهات، عطـــرت، من بلد نیستــم بدون اینا زندگــی کنم. مثلِ یک مخدری که جاریه توی روحم و تپش های قلبم که حیاتم وابسته است بهش. تو همـونی که خدا فرستاد تا ثابت کنـه من رو بیشتـر از همه بنده هاش دوست داره.
میدونی! زندگــی کردن بلدی میخواد ولی"من بلد نیستم بی تــو زندگی کنم..."
۵.۲k
۳۰ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.