☆چند پارتی☆وقتی سوپر پاور دارید (علامت ا/ت+ علامت اعضا:)
☆چند پارتی☆وقتی سوپر پاور دارید (علامت ا/ت+ علامت اعضا:) p7 پارت اخر
جونگین وقتی چانگبین رو دید تیغی که توی دستش بود رو محکم جلوی خودش گرفت و به چشمای چانگبین زل زد ولی از پشت کسی جونگین رو هل داد و جونگین روی تیغ افتاد
تیغ توی شکم جونگین فرو رفت و هی داشت خون میومد
(بعد از چند هفته از فُت جونگین)
کمپانی اجازه داده بود که اعضا بتونن قرار بزارن و دوستدختر و اینا بگیرن
کاپل هایی که درست شده بود:
ا/ت و هیون(انتخاب خودتون)
هان و لینو(مینسونگ)
سونگمین و چان(سونگچان)
فلیکس و چانگبین(چانگلیکس)
روز ا/ت به اتاق خودش و هیون رفت تا روی تخت استراحت کنه ولی روی تخت نشست و به فکر فرو رفت
ذهن ا/ت: کی میتونه جونگین رو هل داده باشه؟ چرا باید هل بده؟
و ذهنش یه معما شد
ذهن ا/ت: یکی از پشت جونگین رو هل داده بوده و معلومه که از جونگین بدش میومده... وایسا... هیونجین و فلیکس پشت جونگین بودن... ولی فلیکس نمیتونه باشه... فلیکس همیشه با جونگین وقت میگذرونه... نکنه...
و عصبانی شد
ا/ت از اتاق بیرون رفت و با صورتی عصبانی و خشمگین به هیون نگاه کرد ولی چشکاش جوری بود که میخاست گریه کنه
+تو... ای... تو... تو چرا جونگین رو کشتیـ؟!
و تمام توجه اعضا رفت به سمت هیون و ا/ت
چان: ا/ت... چی شده؟
ا/ت روی زمین افتاد و گریه کرد... ولی بلند شد و به وسط خونه رفت... به هیون اشاره کرد
+اون... اون... اون جونگین رو هل داد تا روی تیغ بی افته! هیونجین از جونگین بدش میومد و اون موقعه دید که بهترین موقعس که بکشتش!
چان: هیونجین... ا/ت چی میگه؟
هیونجین: ا/ت؟! من چرا بادی اینکارو با دوست صمیمیم کنم؟!
+آره خیلی صمیمی بودید... تو همیشه با نمد چانگبین پشت سرش حرف میزدید... تو میزدیش! تو دانشگاه با چاقو بهش خط انداخته بودی!! بعد صمیمی بودید؟!
ا/ت و هیونجین کات کردن
و همیشه اعضا ا/ت رو از ناراحتیش و افسردگیش ارومش میکردن... همه از هیونجین متنفر شده بودن و هیونجین از گروه رفت... حتی استیا از هیون متنفر شده بودن... و حتی بدون جونگین و هیونجین... حال گروه عالی بود...
جونگین وقتی چانگبین رو دید تیغی که توی دستش بود رو محکم جلوی خودش گرفت و به چشمای چانگبین زل زد ولی از پشت کسی جونگین رو هل داد و جونگین روی تیغ افتاد
تیغ توی شکم جونگین فرو رفت و هی داشت خون میومد
(بعد از چند هفته از فُت جونگین)
کمپانی اجازه داده بود که اعضا بتونن قرار بزارن و دوستدختر و اینا بگیرن
کاپل هایی که درست شده بود:
ا/ت و هیون(انتخاب خودتون)
هان و لینو(مینسونگ)
سونگمین و چان(سونگچان)
فلیکس و چانگبین(چانگلیکس)
روز ا/ت به اتاق خودش و هیون رفت تا روی تخت استراحت کنه ولی روی تخت نشست و به فکر فرو رفت
ذهن ا/ت: کی میتونه جونگین رو هل داده باشه؟ چرا باید هل بده؟
و ذهنش یه معما شد
ذهن ا/ت: یکی از پشت جونگین رو هل داده بوده و معلومه که از جونگین بدش میومده... وایسا... هیونجین و فلیکس پشت جونگین بودن... ولی فلیکس نمیتونه باشه... فلیکس همیشه با جونگین وقت میگذرونه... نکنه...
و عصبانی شد
ا/ت از اتاق بیرون رفت و با صورتی عصبانی و خشمگین به هیون نگاه کرد ولی چشکاش جوری بود که میخاست گریه کنه
+تو... ای... تو... تو چرا جونگین رو کشتیـ؟!
و تمام توجه اعضا رفت به سمت هیون و ا/ت
چان: ا/ت... چی شده؟
ا/ت روی زمین افتاد و گریه کرد... ولی بلند شد و به وسط خونه رفت... به هیون اشاره کرد
+اون... اون... اون جونگین رو هل داد تا روی تیغ بی افته! هیونجین از جونگین بدش میومد و اون موقعه دید که بهترین موقعس که بکشتش!
چان: هیونجین... ا/ت چی میگه؟
هیونجین: ا/ت؟! من چرا بادی اینکارو با دوست صمیمیم کنم؟!
+آره خیلی صمیمی بودید... تو همیشه با نمد چانگبین پشت سرش حرف میزدید... تو میزدیش! تو دانشگاه با چاقو بهش خط انداخته بودی!! بعد صمیمی بودید؟!
ا/ت و هیونجین کات کردن
و همیشه اعضا ا/ت رو از ناراحتیش و افسردگیش ارومش میکردن... همه از هیونجین متنفر شده بودن و هیونجین از گروه رفت... حتی استیا از هیون متنفر شده بودن... و حتی بدون جونگین و هیونجین... حال گروه عالی بود...
۳۰.۹k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.