نمیدونم

نمیدونم ... !!
دیدی بعضی وقتا حرف دلتو نمیتونی بگی ،
فقط میتونی بنویسیشون !؟
حالا فکر کن تو وضعیتی باشی
که دردِتو به زبون که هیچ ،
حتی نتونی بنویسیش ...
این خیلی دردش زیاده ؛
یه دردی که راهِ نفستو میبنده ...
به صفحه کیبورده گوشیت خیره میشی و
کلی حرف داری که بگیا ،
اما وقتی میدونی این حرفا دردِتو آروم نمیکنه ،
وقتی با بغض یا شایدم با اشک بنویسی
و اون یه نگاهِ سَرسَری بهش بندازه و رد شه ...
این میشه که حرفات ترجیح میدن
بمونن تو دلت و همونجا دفن شَن ...
این خیلی درده بدیه ...:))))))))
دیدگاه ها (۱)

+رفتن برای من خیلی راحته چون من دوستش ندارم ولی اون عاشقمه و...

من خورده بودم زمین،خورده بودم زمین زانوهام زخم شده و پاهام ت...

راستش من برایِ بدست آوردنت خیلی تلاش کردم، اما بدستت نیاوردم...

همه ‌ی حرفا جمع میشه، جمع میشه .. تو راهِ نفس کشیدن گیر میکن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط