مولای من
مولای من ؛
من نشانی از تو ندارم ...
اما نشانی ام را برایت می نویسم ؛
در عصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار،
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو ...
کلبه غریبی ام را پیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده ...
و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام ...
در کلبه را باز کن ...
به سراغ بغض خیس پنجره برو،
حریر غمش را کنار بزن ...
مرا خواهی دید ...
مرا خواهی یافت ...
با بغضی کویری که غرق عصاره ی انتظار است ...
* مولای بی نشانم مهدی جان ؛
تمام هستی ام را خاک قدمت می کنم،
تا شاید نظری به جاده ی دلم بیندازی ... آقا *
" السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه عج "
من نشانی از تو ندارم ...
اما نشانی ام را برایت می نویسم ؛
در عصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار،
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو ...
کلبه غریبی ام را پیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده ...
و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام ...
در کلبه را باز کن ...
به سراغ بغض خیس پنجره برو،
حریر غمش را کنار بزن ...
مرا خواهی دید ...
مرا خواهی یافت ...
با بغضی کویری که غرق عصاره ی انتظار است ...
* مولای بی نشانم مهدی جان ؛
تمام هستی ام را خاک قدمت می کنم،
تا شاید نظری به جاده ی دلم بیندازی ... آقا *
" السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه عج "
- ۲.۰k
- ۰۸ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط