ای کاش میتوانستم

ای کاش می‌توانستم
در دل جهانِ بچه‌ام جای آرامی بگیرم.
می‌دانم که جهان‌اش ستاره‌هایی دارد
که با او حرف می‌زنند
و آسمانی که روی صورت‌اش خم می‌شود.
ای کاش می‌توانستم در راهی که
از جانِ کودک می‌گذرد و به آن سوی
تمامیِ مرزها می‌رسد سفر کنم.
آن‌جا که عقل از قوانین‌اش بادبادک می‌سازد
و هوا می‌کند،
و حقیقت، واقعیت را از بندهایش
آزاد می‌کند

دیدگاه ها (۱)

‌هر که باران باشد،رویِ چشمِ همه ی پنجره‌ها جا دارد . . .

ما به داغ عشقبازی ها نشستیم و هنوزچشم پروین همچنان چشمک پران...

مراقب شمعدانی هایت باش!اردیبـهشــــت، ماهِ عاشقیهای بی ملاحظ...

ما نمی‌گوئیم سائل در مَزَن؟چون زدی این دَر ، دَرِ دیگر مَزَ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط