گیسوکمند part;23
گیسوکمند #part;23
انگار جواب سوالش یادش رف و بسمت من امدو زیر بالو گرف واقعن داشتم دیگ ضعف میکردمو از حال میرفم اون دختره ایکبیری با چ رویی منو اصن زد وقتی دیدمش حتمن یادم باشه ی مشت بزنم تو اون صورت بیریخش تا یکم مص ادم بشه اه ...علیسان بسمت طنابه رفو بترکی با مرد های کت شلواری پوش حرف زدو طنابو بدرورم بستو منو فرستاد بالا و خودشم از عقب امد تا اینجا گند زده بودم اما بقیه نقشه رو نمیدونستم و این بود اخر بدبختی بادیگاردا و ادمای ادمو و بیهوش کرده بودن ک هرطرف بیهوش رو زمین بودن تعجب کردم فک کردم واقعن میمیرم ن دیگه هرلحضه ک دورتر میشدیم ترسو استرس من بیشتر میشد نکنه لئون منو تنها گذاش رفت من الان چیکار کنم بشینم با اینا رم واقعن بوی خونم بازوم حالمو بهم میزدو باعص شد عق بزنم و دستمو بدرخت بگیرم علیسان گف؛حالت خب نیس بچه جون نگام کن نگاش کردم ک گف شدی مص گچ الان میریم اژانس یکم تحمل کن وایی خدا ن نمیتونم باهاش برم نرمم مشکوک میشه و اگ همه چیو بفهمه بفهمه ک از طرف لئون رغیبش امدم منو زنده نمیزارم بخدا قسم -بیا دیگه چرا معطلی
سری تکون دادم پشتش راه افتادم ک تو ی لحضه وسط،جنگل تیر بارون شدیم ک زیر درخت سپهر گرفتم ک با کشیده شدن دستم برگشتم دیدم لئون بود وقت سوال نبود باید هرچه زودتر از این شرایط کوفتی خارج میشدم کاش میفهمیدی لئون چقدر دوص دارم سر ب تنت نباشه سر ب تن هیچکدومتون لئون .ادمو.اراد.مراد.بیتا و حتی علیسان ک اگه انقدر سنگ دل و سرسخت نبود من اینجا نبود با نزدیکشدن به ماشینش چنگ زدم ب بازوش واقعن داشتم میمردم خدا لعنتت کنه همتونو با نگرانی برگشت طرفم ک کلمه اول از دهنم خارج نشده بود عق محکمی زدم و بالا اوردم -کمند خوبی وای بازوت زخمی شدی بیا کمکت کنم بیا زیر بازومو گرف ک نامحسوس سرم گیج رفو بیهوش شدم
***
باسوزش بازوم چشامو باز کردم اخ اخ خداا ناله ضعیفی کردم واقعن جون نداشتم..
انگار جواب سوالش یادش رف و بسمت من امدو زیر بالو گرف واقعن داشتم دیگ ضعف میکردمو از حال میرفم اون دختره ایکبیری با چ رویی منو اصن زد وقتی دیدمش حتمن یادم باشه ی مشت بزنم تو اون صورت بیریخش تا یکم مص ادم بشه اه ...علیسان بسمت طنابه رفو بترکی با مرد های کت شلواری پوش حرف زدو طنابو بدرورم بستو منو فرستاد بالا و خودشم از عقب امد تا اینجا گند زده بودم اما بقیه نقشه رو نمیدونستم و این بود اخر بدبختی بادیگاردا و ادمای ادمو و بیهوش کرده بودن ک هرطرف بیهوش رو زمین بودن تعجب کردم فک کردم واقعن میمیرم ن دیگه هرلحضه ک دورتر میشدیم ترسو استرس من بیشتر میشد نکنه لئون منو تنها گذاش رفت من الان چیکار کنم بشینم با اینا رم واقعن بوی خونم بازوم حالمو بهم میزدو باعص شد عق بزنم و دستمو بدرخت بگیرم علیسان گف؛حالت خب نیس بچه جون نگام کن نگاش کردم ک گف شدی مص گچ الان میریم اژانس یکم تحمل کن وایی خدا ن نمیتونم باهاش برم نرمم مشکوک میشه و اگ همه چیو بفهمه بفهمه ک از طرف لئون رغیبش امدم منو زنده نمیزارم بخدا قسم -بیا دیگه چرا معطلی
سری تکون دادم پشتش راه افتادم ک تو ی لحضه وسط،جنگل تیر بارون شدیم ک زیر درخت سپهر گرفتم ک با کشیده شدن دستم برگشتم دیدم لئون بود وقت سوال نبود باید هرچه زودتر از این شرایط کوفتی خارج میشدم کاش میفهمیدی لئون چقدر دوص دارم سر ب تنت نباشه سر ب تن هیچکدومتون لئون .ادمو.اراد.مراد.بیتا و حتی علیسان ک اگه انقدر سنگ دل و سرسخت نبود من اینجا نبود با نزدیکشدن به ماشینش چنگ زدم ب بازوش واقعن داشتم میمردم خدا لعنتت کنه همتونو با نگرانی برگشت طرفم ک کلمه اول از دهنم خارج نشده بود عق محکمی زدم و بالا اوردم -کمند خوبی وای بازوت زخمی شدی بیا کمکت کنم بیا زیر بازومو گرف ک نامحسوس سرم گیج رفو بیهوش شدم
***
باسوزش بازوم چشامو باز کردم اخ اخ خداا ناله ضعیفی کردم واقعن جون نداشتم..
۱۵.۰k
۲۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.