بعضی وقتا آدم نه راه پس داره نه راه پیش، نه میتونه پاشو پ
بعضی وقتا آدم نه راه پس داره نه راه پیش، نه میتونه پاشو پس بکشه نه میتونه دستشو دراز کنه که به جایی بند شه،
انگار تو یه منجلاب پر از کثافت گیر میکنه..!
آدم که درگیر میشه، اولاش حالیش نیست، هی شب و روز با خودش هزار بار تکرار میکنه " عجب غلطی کردم "
به هرکسی که میشناسه و نمیشناسه فحش میده
از هر رهگذری که رد میشه کمک میخواد.
ولی زمان که میگذره، عقربه که از اون ساعتِ خاص رد میشه، دیگه حسرت نمیخوره، سرزنش نمیکنه، کسیو مقصر نمیدونه..
مثل روزای اول تو گودال دست و پا نمیزنه، وسطاش آدم یاد میگیره هرچی بیشتر دست و پا بزنه بیشتر فرو میره..
تلاش به دردِ زندونی میخوره که را در رو داشته باشه..!
انگار تو یه منجلاب پر از کثافت گیر میکنه..!
آدم که درگیر میشه، اولاش حالیش نیست، هی شب و روز با خودش هزار بار تکرار میکنه " عجب غلطی کردم "
به هرکسی که میشناسه و نمیشناسه فحش میده
از هر رهگذری که رد میشه کمک میخواد.
ولی زمان که میگذره، عقربه که از اون ساعتِ خاص رد میشه، دیگه حسرت نمیخوره، سرزنش نمیکنه، کسیو مقصر نمیدونه..
مثل روزای اول تو گودال دست و پا نمیزنه، وسطاش آدم یاد میگیره هرچی بیشتر دست و پا بزنه بیشتر فرو میره..
تلاش به دردِ زندونی میخوره که را در رو داشته باشه..!
۵.۲k
۲۷ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.