هی درد مینویسم و

هی درد مینویسم و
هی درد میکشم
دارم تورا برای خودم
مرد میکشم

رفتی ..
و بعد تو
اثری از بهار نیست
در دفترم،
همیشه گل زررد میکشم

هان ای زمان بخواب
که من هرچه میکشم
از دستِ
این زمانهٔ نامرد میکشم!
دیدگاه ها (۳)

باید قبوڸ ڪرد عشق مالڪیت نیست ڪہ تو بہ ڪسی بڪَویی"فلانی تو م...

گفتند وصالش به دعا باز توان یافتعمریست که عمرمهمهدر کار دعا ...

گفتمش بی تو دلم می گیرد !!!!!!گفت با خاطره ها خلوت کن..........

چشمانتـ رامـــےبــوســمـکــہ گــریستـہ‌انـد بـراےِ عشــقلــب...

تکپارتی از هان: (وقتی بارداری و....) امروز روزی بود که فهمید...

کفرآمیز بیننده‌ای محکوم به دیدن اینجا قلمرو من است تالاری سر...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط