بویزید بسطامی را پرسیدند که این پایگاه به دعای مادر یافتی

بویزید بسطامی را پرسیدند که این پایگاه به دعای مادر یافتی این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟ گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.



به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم. بایستادم تا مگر بیدار شود. تا بامداد بیدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟ قصه بگفتم.



برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت: الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان

لااله الاالله
دیدگاه ها (۱)

روی ویترین یک کتابفروشی در شهر رم نوشته شده: « همیشه دلخوری ...

متحرکهبه رسم هر روز دعایی پر محتوا که بعد از نماز صبح خوانده...

ﮐﺎﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﻏﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﺵ ﺩﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﻣﺎﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﻟﻮﺍﭘﺲ ﺍﻭﺑﺎﺵ ﺩﺍﺭﺩ ﺷﻬ...

کسی اولین بار یه کلم دید.اولین برگش رو کند, زیرش یه برگ دیگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط