عشق یا نفرت

عشق یا نفرت
پارت۱
(توضیحات الان همه ۹ سالشونه بجز آنیا که ۸ سالشه )
آنیا: امروز که از خواب بیدار شدم یادم افتاد قراره بریم اردو پس سریع وسایل لازم رو جمع کردم و رضایت نامه رو دادم بابام امضا کرد اما یک چیزی تو ذهنش گفت که دوستاشتم گریه کنم
ذهن لوید : باید یک کاری کنم که آنیا با دامیان هم گروهی شه البته که گروه ها پنج نفره هست حالا اونم یک کاریش می کنم
از زبان نویسنده:بعدشم اتوبوس مدرسه اومد وآنیا رفت
از زبان دامیان
امروز که بیدار شدم استرس داشتم چون میترسیدم با آنیا بیفتم کم مونده بود از شدت استرس برم نماز جماعت بخونم
نویسنده:😂🤣😅
نویسنده : بعدشم با نوچه هاش رفت سرکلاس و همون بحص های همیشگی
معلم :سلام بچه ها من معلم ریاضی تون هستم و آخرا ی زنگم گروه بندی اردو رو اعلام میکنم‌
بعد از کلی درس حوصله سر بر نوبت رسید به گروه بندی
معلم : گروه ۱ ... گروه ۲... گروه ۳ دامیان دزموند - آنیا فورجر - بکی بلک بل - اوین و امیل
آنیا و دامیان : داد و هوار
دامیان :این امکان ندارههههههه من میدونم همه ی این یک خوابه و خود زنی
آنیا : نه آخه چرا نه این یک کابوس فراموش نشدنی هست
معلم : دوست دارید تونیتونز بگیرید
ذهن معلم : انگار از جونشون سیر شدن
نویسنده : بعد آنیا ذهنشون میخونه و لال میشه ولی دامیان: من از این مدرسه شکایت می کنم من پسر حذب وحدت اتحادیه هستم
و انقدر غر غر میکنه که معلم میبرتش دفتر و دامیان هم انگار نه انگار که داخل دفتر مدیره
و غر غر و آنقدر غر زد که میر بهش تونیتونز داد
تا پارت بعدی خداحافظ راستی میشه فالو کنی یا حداقل لایک کنی
دیدگاه ها (۱)

عشق یا نفرت پارت ۲

بزارید یک ۳ دقیقه فکر کنم

خانواده و جاسوس

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط