ز تربت گل او بوی سیب می آید

ز تربت گل او بوی سیب می آید

زقبرفاطمه بوی عجیب می آید

صدای هق هق یک ابر خسته و تنها

صدای بارش امن یجیب می آید

صدای کیست که آهسته اشک می ریزد؟

صدای گریه مردی غریب می آید

علی است این که رود بر مزار فاطمه اش

مریض عشق کنار طبیب می آید

عجیب نیست که آتش بگیرد این دریا

که بوی سوختن از یک حبیب می آید
دیدگاه ها (۱)

مرد نجار گوشه ی بازاریک در چوبی جدیدی ساخت میخ های درشت آن ر...

حسین جانﻋﺰﯾﺰ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﻮﻻ ﻓﻘﻂ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡﺑﻪ ﻣﻮﺝ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺑﻼﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ...

تشییع پیکر #مادر شهیده امامشب، نیمه ی شبمکان: مدینه، کوچه ی ...

ناراحتی انگار ز دستم ، نه حسن (ع)؟پنداشتی از تو هم گسستم ، ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط