انتقام شجاعانه

"انتقام شجاعانه "
اپیزود ۲۵
که یه دفه شونم به طرز فجیعی سوخت و یه ای بلند گفتم و همه فهمیدن من اینجام باجی اومد جلوم " یوکی شونت سوخت ؟" اونقدر درد میکرد که فقط گرفته بودمش " باجی پماد رو از تو کیفم دربیار " رفتیم یه گوشه پماد در آورد و لباسم رو یکم پایین آورد و اروم زد رو زخمم " باجی از من محافظت نکن من فقط دشمن برات میتراشم " باجی اومد روبروم وایساد و دستمو گرفت " من تنها هدفم محافظت کردن از توعه تو هرروز داری بخاطر این زخما درد میکشی بعد میخوای اونا همینجوری بگردن ؟ " دستشو سفت تر گرفتم " باجی اگه باهاشون دعوا کنی و بزنیشون زخمای من زودتر خوب میشن ؟ " باجی محکمبغلم کرد " باجی درد میگیره نکن " باجی آروم تر بغلم کرد " من بهرحال انتقامم رو میگیرم " یوکی " لجباز یه دنده " باجی " میگم رژ لب اونروز رو زدی ؟ " یوکی " اوهوم برای چی ؟" باجی " لبتو زخمی نکردن که ؟" یوکی " نه ولی میدونم میخوای چیکار کنی الان تو محوطه گنگیما وقتی رفتیم بیرون "
" چه رومانتیک " نگا اونور کردیم نصف گنگ نشسته بودن داشتن نگا میکردن مایکی " باجی چه رومانتیک بودی و ما نمیدونستیم " میتسویا " روی سگش برا ما عه نکبت " باجی ببخت کپ کرده بود " فضولا شما نشستین اینجا نگا ما میکنین با دمپایی افتادم دنبالتون میفهمین " منم داشتم جر میخوردم( همش تقصیر مایکیه فضای رومانتیک رو خراب کرد ) باجی قیافه فانی گرفت " ما رفتیم خدافظ " و دستمو گرفت گنگ داشتن پشت سرمون جر میخوردن رفتیم رو همون سکوی بلند نشستیم "باز داره مدرسه شروع میشه :/ " باجی " چه مدرسه ای ثبت نام کنیم ؟ " یوکی " بیا فردا بریم بگردیم باشه؟ " باجی " باشه... فکر کنم رژت پخش شده " و شروع کرد به پاک کردنش رژم رو دوباره زدم " بد که نزدم ؟ " باجی هیچی نگفت و صورتش رو اورد جلوی صورتم و لبمو گرفت چند ثانیه موند بعد من ول کردم " باجی پدسگ رژ چرا میخوری شیمیایی عه " رفتم تو اینه نگا کردم پدسگ نصفشو خورده بود اصن ماتم برد لاشخور واقعا رژ خورده بود ...
دیدگاه ها (۵)

من خیلی خودمو دوست دارم و مشکلی با خودم ندارم شاد هستم و بسی...

#ایده با کاغذ تاج قلبی درست کن 🦋🦋🦋🦋#yanoka

فلیکس ژان😔🤝

#ایده سیو خواهرت 🦋🦋🦋🦋و اما منی که خواهرمو عنتر خانوم سیو کرد...

HENTAI :: SANZU

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط