چگونه فراموشت کنم

چگونه فراموشت کنم...
چگونه فراموشت کنم،تو را
که از خرابه های هرزگی به قصر سفید عشق هدایتم کردی
وعاشقی بی قرار و یاری باوفا برای خویش ساختی
آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی
وبرای اشکهای او شانه هایت را ارزانی داشتی
و با صداقت عاشقانه ات دلش را به درد آوردی
چگونه فراموشت کنم،تو را
که سالها در خیالم سایه ات را می دیدم و تپش قلبت را حس می کردم و به جستجوی یافتنت به درگاه پروردگارم دعا می کردم که خدایا پس کی او را خواهم یافت
چگونه فراموشت کنم،تو را
که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کرده ام
برایم تمامی اسمها بیگانه شده اند و همه خاطرات مرده اند
دستم را به تو می دهم
قلبم را به تو می دهم
فکرم را به تو می دهم
بازوانم را به تو می بخشم
و نگاهم از آن توست و شانه هایم که نپرس دیگر با من غریبه اند و تمامی لحظه ها تو را می خواهند و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند
چگونه فراموشت کنم،تو را
که قلم سبزم را به تو هدیه کردم که حتی نوشته هایت همرنگ نوشته هایم باشند...
پیشتر ها سبز را نمی شناختم
بهتر بگویم با سبز رفاقتی نداشتم
سبز را با تو شناختم و دلم می خواهد با یاد تو همیشه سبز بنویسم...
دستت را به من بده فکرت را به من بده سرت را به روی شانه هایم بگذار و بگذار عطر نفسهایت را میان هم قسمت کنیم....⬅ ⬅ ⬅ ⬅ ⬅

#یکشنبه_دهمِ_آذرماهِ_۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۵)

عزیز راه دورم بی تو چه سوت و کورمبی تو به مفت می ارزم یه دنی...

چنان در آغوش گیرمت که نَشت کنی در #منآهسته، آهسته.😊 ❤ #پنجش...

#عکاس_خودم... #نوشته_استاد_حامدِ_عزیز... #تو مگوترین رازِ من...

در یک اتاقِ کوچکِ تاریککدام معجزه اتفاق افتادهکه باد می وزد!...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

رز وحشی پارت۵ { پنج ماه بعد} ات...الان پنج ماه که از ما جرای...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط