متن واسه حال این روزامونه👇

باید روزی برسد که بیدلانه به هم بگوییم: «بسیار گریه کردیم، حالا بیا بخندیم» و بخندیم و بخندیم و ناگهان و پس از خنده‌‌های سرخوشانه و بسیار، سکوت کنیم و به هم نگاه کنیم و به نظرمان احمقانه برسد که چرا یک انسان می‌بایست برای ساده‌ترین حالات زیستن، اینهمه رنج می‌کشید و اینهمه می‌مرد و اینهمه از هم می‌پاشید؟
باید روزی برسد که در آزادترین و شادترین شرایط ممکن از خودمان بپرسیم: چرا اینقدر دیر؟ چرا اینقدر دشوار؟ مگر ما چه فرقی با ساکنانِ دیگرِ جهان داشتیم؟
مگر ما کجای جهان ایستاده‌بودیم که آزادی و لبخند و شادی، اینهمه بعید بود؟


_من به امیدواری خود معتادم
نور را باید دید..._
دیدگاه ها (۱۴)

مرا در میان روزهای خسته ات پیدا خواهی کرد.وقتی که شانه ی هیچ...

شازده کوچولو رو یادته؟کلی سیاره ی ریزو درشت رو گشت، با یه عا...

وقتی وارد رابطه ای میشید سعی کنید مثل روز اول بمونید.یادتون ...

‏یجایی خوندم نوشته بود :زن ها وانمود میکنن ضعیف تر هستن تا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط