صدایم زدی
صدایم زدی
و گوش هایم صدایت را دوست داشتند!
صدای تو در جانم پیچید و روحم را نوازش کرد...
بار دیگر صدایم زدی
و من هزار بار از دوست داشتنت لبریز شدم
و هزار بار جوانه زدم...
از صدایت زندگی میبارید و اندکی بوی معجزه میداد...
کاش میشد صدایت را تنگ در آغوش گرفت و یک دل سیر خوشبخت شد!
رو به رویم ایستاده بودی،
عطرت خوشبوترین رایحه بود...
از عطر عشق مدهوش شدم!
عشق در رگهایم جریان داشت!
نگاهم کردی، نگاهت کردم!
از چشمانت غزل میچکید...
محو این چشمها بودم!
گهگاهی از یاد میبردم پلک زدن را!
دیگر غمها برایم بیمعنا بودند!
دلتنگیهایم را در لا به لای
چشمهایت گم کردم...
و شاهد بودم با خندهی تو از بهاری به بهار دیگر کوچ میکنم...
ما هر دو خندیدیم و جهان غرق در خنده شد!
و عشق به سرعت سمتمان میآمد!
تو را باید بهار صدا کرد...
من در کنار تو بارها و بارها شکوفه کردن را تجربه کردهام!
و زندگی را نیز!
من با تو زیباترین شدهام...
هرگاه به تو میاندیشیم!
خود را...
کنار تو رابسیار دوست میدارم...
♥ ️:)
#زهرا_شکوری
و گوش هایم صدایت را دوست داشتند!
صدای تو در جانم پیچید و روحم را نوازش کرد...
بار دیگر صدایم زدی
و من هزار بار از دوست داشتنت لبریز شدم
و هزار بار جوانه زدم...
از صدایت زندگی میبارید و اندکی بوی معجزه میداد...
کاش میشد صدایت را تنگ در آغوش گرفت و یک دل سیر خوشبخت شد!
رو به رویم ایستاده بودی،
عطرت خوشبوترین رایحه بود...
از عطر عشق مدهوش شدم!
عشق در رگهایم جریان داشت!
نگاهم کردی، نگاهت کردم!
از چشمانت غزل میچکید...
محو این چشمها بودم!
گهگاهی از یاد میبردم پلک زدن را!
دیگر غمها برایم بیمعنا بودند!
دلتنگیهایم را در لا به لای
چشمهایت گم کردم...
و شاهد بودم با خندهی تو از بهاری به بهار دیگر کوچ میکنم...
ما هر دو خندیدیم و جهان غرق در خنده شد!
و عشق به سرعت سمتمان میآمد!
تو را باید بهار صدا کرد...
من در کنار تو بارها و بارها شکوفه کردن را تجربه کردهام!
و زندگی را نیز!
من با تو زیباترین شدهام...
هرگاه به تو میاندیشیم!
خود را...
کنار تو رابسیار دوست میدارم...
♥ ️:)
#زهرا_شکوری
۳.۳k
۱۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.