عاشقم

عاشقم.....
اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی
تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره باز کجا؟
من کجا؟ عشق کجا؟ طاقت آغاز کجا؟
تو به لبخند و نگاهی من دلداده به آهی
بنشستیم
تو در قلب من و من خسته به چاهی......
گنه از کیست؟ از آن پنجره باز؟
از آن لحظه آغاز؟ از آن چشم گنه کار؟
از آن لحظه دیدار؟
کاش میشد گنه پنجره و لحظه و چشمت
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب
تو را تنگ در آغوش بگیرم........
دیدگاه ها (۲)

با احتیاط بخوانید...سطح شعر لغزنده است!بس که شاعر سطر به سطر...

از دوری ات وقتی دلم هربار میگیردبدجور میریزد بهم بسیار میگی...

+چرا انقد ناراحتی؟-ناراحت نیستم تو فکرم+تو فکره چی هستی؟-تو ...

ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻱ ﺗﻤﺎﻡ ﻏﺮﻭﺑﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ...

برخیز و بزن چنگ به گیتار دوبارهگلبوسه به رخساره ی هر تار دوب...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط