ری اکشن انیمه✨
ری اکشن انیمه✨
کاراکتر ها: لیوای ، چویا
موضوع: تو خودتو زخمی کردی
لیوای ☕
به عنوان دکتر هنگ اکتشاف و یه سرباز ، روز سختی داشتی.
هر کسی با دیدن روزی صد ها ادم که مردن یا دست و پاشون رو از دست دادن حالش بد میشه!
نشسته بودی لبه ی دیوار ها و پایین رو نگاه می کردی و همزمان لبه ی شمشیرهات رو تمیز می کردی.
حواست نبود و داشتی به افرادی که امروز دیدی و اتفاقاتی که براشون افتاده بود فکر می کردی که یهو با شمشیر دستت رو بریدی.
توجه نکردی چون زخم عمیقی نبود ولی از مچ تا وسط های ساعدت رو بریده بود!
پیش خودت گفتی در حد خراشه و اهمیت ندادی.
چند ساعت بعد رفتی پایگاه و پیش لیوای.
ا.ت: یوووو لیوای!
لیوای: خوش اومدی
نشستی روی مبل و لیوای هم با دوتا چایی کنارت نشست.
لیوای: ا.ت بلوزت رو بشور! خونیه. راستی چرا خونی شده؟ امروز ماموریت نبود
ا.ت: عام...خب راستش دستمو اتفاقی بریدم...
لیوای آستینتو بالا داد و وقتی دید زخم زیاد عمیق نیست خیالش راحت شد.
لیوای: بعضی وقتا احساس می کنم اصلا حواست به هیچی نیست!
ا.ت: گومننن
بعدش با الکل زخمت رو تمیز کرد و با باند برات پانسمانش کرد.
چویا🍷
داشتی با کاتر یسری کاغذ رو برش میدادی تا ببری برای موری.
که دستت رو گذاشتی سر راه کاتر و دستتو بریدی *حواست باشه دفعه بعدی خودمم میام تو خوابت🤏🏻*
یکمی خون داشت میومد پس دستتو پانسمان کردی و به کارت ادامه دادی.
شب که رفتی خونه دیدی چویا مست کرده و دراز کشیده روی مبل و چشم هاشو بسته
ا.ت: این که باز مستهه.
لباست رو عوض کردی و اومدی نشستی کنارش.
ا.ت: سلاممم چوووویااااا
چویا: ... سلام ا.ت...کی اومدی...*یه حالت گیج*
ا.ت: تازه اومدم
دستتو گذاشتی روی شکم چویا که چویا دید دستت زخمه و پانسمانت خونی شده.
چویا: ا.ت! دستت چیشده چیکار کردی خودتو *دستتو گرفت*
ا.ت: چیز مهمی نیست با کاتر دستمو بریدم
چویا: چیز مهمی نیست! اولن پانسمان رو عوض نکردی و الان کامل خونی شده! این میتونه زخمتو بدتر کنه! دوما معلومه زیاد بریدی.
ا.ت: اره خب...
چویا: چرا بریدی دستتو مگه حواست نبوده!؟
ا.ت: ببخشید ببخشید
پانسمان دستتو عوض کرد و رو زخمت پماد زد. بعدش هم یه چسب زخم کیوت زد روش.
چویا: تمهه باید بیشتر از اینا حواست به خودت باشه! تو خیلی ارزشمندی!
کاراکتر ها: لیوای ، چویا
موضوع: تو خودتو زخمی کردی
لیوای ☕
به عنوان دکتر هنگ اکتشاف و یه سرباز ، روز سختی داشتی.
هر کسی با دیدن روزی صد ها ادم که مردن یا دست و پاشون رو از دست دادن حالش بد میشه!
نشسته بودی لبه ی دیوار ها و پایین رو نگاه می کردی و همزمان لبه ی شمشیرهات رو تمیز می کردی.
حواست نبود و داشتی به افرادی که امروز دیدی و اتفاقاتی که براشون افتاده بود فکر می کردی که یهو با شمشیر دستت رو بریدی.
توجه نکردی چون زخم عمیقی نبود ولی از مچ تا وسط های ساعدت رو بریده بود!
پیش خودت گفتی در حد خراشه و اهمیت ندادی.
چند ساعت بعد رفتی پایگاه و پیش لیوای.
ا.ت: یوووو لیوای!
لیوای: خوش اومدی
نشستی روی مبل و لیوای هم با دوتا چایی کنارت نشست.
لیوای: ا.ت بلوزت رو بشور! خونیه. راستی چرا خونی شده؟ امروز ماموریت نبود
ا.ت: عام...خب راستش دستمو اتفاقی بریدم...
لیوای آستینتو بالا داد و وقتی دید زخم زیاد عمیق نیست خیالش راحت شد.
لیوای: بعضی وقتا احساس می کنم اصلا حواست به هیچی نیست!
ا.ت: گومننن
بعدش با الکل زخمت رو تمیز کرد و با باند برات پانسمانش کرد.
چویا🍷
داشتی با کاتر یسری کاغذ رو برش میدادی تا ببری برای موری.
که دستت رو گذاشتی سر راه کاتر و دستتو بریدی *حواست باشه دفعه بعدی خودمم میام تو خوابت🤏🏻*
یکمی خون داشت میومد پس دستتو پانسمان کردی و به کارت ادامه دادی.
شب که رفتی خونه دیدی چویا مست کرده و دراز کشیده روی مبل و چشم هاشو بسته
ا.ت: این که باز مستهه.
لباست رو عوض کردی و اومدی نشستی کنارش.
ا.ت: سلاممم چوووویااااا
چویا: ... سلام ا.ت...کی اومدی...*یه حالت گیج*
ا.ت: تازه اومدم
دستتو گذاشتی روی شکم چویا که چویا دید دستت زخمه و پانسمانت خونی شده.
چویا: ا.ت! دستت چیشده چیکار کردی خودتو *دستتو گرفت*
ا.ت: چیز مهمی نیست با کاتر دستمو بریدم
چویا: چیز مهمی نیست! اولن پانسمان رو عوض نکردی و الان کامل خونی شده! این میتونه زخمتو بدتر کنه! دوما معلومه زیاد بریدی.
ا.ت: اره خب...
چویا: چرا بریدی دستتو مگه حواست نبوده!؟
ا.ت: ببخشید ببخشید
پانسمان دستتو عوض کرد و رو زخمت پماد زد. بعدش هم یه چسب زخم کیوت زد روش.
چویا: تمهه باید بیشتر از اینا حواست به خودت باشه! تو خیلی ارزشمندی!
۲۵.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.