من مانده ام

من مانده ام
و یک فنجان چاے در دستم
یک فنجان چاے هم روے میز
درست روبروے صندلے خالے تو !

چاے هایےکه سرد مےشوند ،
و منےکه به هواے آمدنت،
گرمشان مے کنم !

من مانده ام و
فنجان غصه دار چاےاے که،
لحظه شمارے مے کند،
براے بوسیده شدن
با لب هاے تو !

من که هیچ ...
به خاطر این فنجان چاے هم نمے آیے؟
دیدگاه ها (۱)

آنقدر از عشق می گویمآنقدر می نویسمکه صدای سکوت مندنیا را پر ...

گاهی یک لبخند عامل دلخوشی یک دل می شود گاهی یک قطره محبت موج...

دیشب به خیالم به لبت بوسه زدم.صبح شد!نفسم عطر تـو دارد،هنـوز...

عشق یعنے: از من دور باشے دڪمہ ھاے پیراھنت را با انگشت ھاے من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط