عکاس خودممم

عکاس خودممم^__^


عجله داشتم
تندتند راه میرفتم
که محکم به چیزی خوردم.

آدم بود!

منتظر بودم بگوید : کوری؟!

دستش را بطرفم دراز کرد
با من دست داد؛
و لبخندی زد!

به گمانم " انسان " بود.

#چهارشنبه_سوری

#آتش

#عید
دیدگاه ها (۱)

عکاس خودمم^__^کاشمیوه فروش بودم!آن وقت،تا می آمدی بگویی سیب ...

عکاس خودمم^__^حواست به من هست؟دلم میان این همه آدم...فقط کمی...

عکاس خودمم ^__^زن را آرام بنویسید...با دل...با لب...گرم بنوی...

عکاس خودمم^__^دوست دارم تو را برای یک روزاز خدا قرض بگیرمو ف...

نام فیک:عشق مخفیPart:1 ویو ات*مادرم زنگ در رو زدیکی در رو با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط