حس آغوشت غزلها را روانی میکند

حس آغوشت غزلها را روانی میکند

چشم هایت شعرهایم را جهانی میکند

دستبرد از باغ لبهایت وَ مردن در خودم

بوسه ات من را چه ساده دزد و جانی میکند!

جبرئیل چشم تو ، دیشب مرا معراج برد

لمس دستانت دلم را آسمانی میکند

آینه دار تمام فصل های بی غبار

سینه ات با آینه دارد تبانی میکند

هیچ میدانی چرا صدها غزل در چشم توست؟

شاعری تنها درونت شعرخوانی میکند

خوب میدانم که فردا روزگار سنگدل

قصه ی عشق مرا هم بایگانی میکند.

#F
دیدگاه ها (۳)

به سلامتی رفیقایی که أتیش معرفتشونجنگل بی معرفت هارو خاکستر ...

چه قدرزیباست وقتی پشت همه یخواسته هادل نگرانی هاومشکلات لاین...

عشق همین است ، که تمامم باشیمن نباشم، تو بجایِ منو نامم باشی...

تا دل نشود عاشقدیوانــه نمی گرددتـا نگذرد از تن جانجانــانــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط