از گذشته ات برایم نگو

از گذشته ات برایم نگو
من عاشقم
کمی هم دیوانه
در تصورم هیچ نامحرمی
دستانت را تا به حال لمس نکرده
نمیدانم گذشته ات را
نمیدانم روز هایی که من نبودم،چشده...
اما اگر بوده
اگر آغوشی آرامت کرده
اگر دستی دستت را گرفته
و اگر بوسه ای،حواست را ربوده
چیزی نگو
من جنبه اش را ندارم
بگذار برای همیشه دست نخورده
در قلبم باقی بمانی...
#مهران_قدیری
دیدگاه ها (۲۱)

بـــــرو آنجا ڪہ تُرامنتظــــــرند.قاصــــــــدڪ!در دل منهمـ...

چه باید کرد با چشمت که در تکرار این لذتجدایی می شود افسوس و ...

از ریاضی ،تنها آن قسمتش "به دردت" خورد ،که پرگارت را برداری ...

سلام ، غَرض از مُزاحمت :می‌خواستم بدونم ، هَوامو داری اصلاً ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط