روزهای اول جنگ شهر اشغال شدهی هویزه

روزهای اول جنگ، شهر اشغال شده‌ی #هویزه...
#دختر جوانی را به همراه مادرش به مقر بعثی ها می‌آورند

یکی از مسئولین #بعثی (ستوان عطوان) دستور می‌دهد دختر را به داخل #سنگرش بیاورند!

#مادر را بیرون سنگر نگه می‌دارند؛
لحظه ای شیون مادر قطع نمی شود...

دقایقی بعد بانوی جوان با حالتی مضطرب، دستان #خونی و #چادر و لباس پاره شده سراسیمه از داخل سنگر به بیرون فرار می کند...

تعدادی از سربازان به داخل سنگر می روند و با #جسد ستوان عطوان مواجه می شوند

دختر جوان #هویزه_ای حاضر نشده #عفتش را به بهای آزادی بفروشدو با سرنیزه، ستوان را به هلاکت رسانده و حتی اجازه نداده #چادر از سرش برداشته شود...

خبر به گوش #سرهنگ_هاشم فرمانده مقر می رسد؛با دستور سرهنگ یک گالن #بنزین روی دختر جوان خالی می کنند...

در چشم بهم زدنی آتش تمام #چادر بانو را فرا می‌گیرد و همانند شعله ای به این سو و آن سو می‌دود...
و لحظاتی بعد جز دودی که از #خاکستر بلند می‌شود چیزی باقی نمی ماند!!...

فریادهای دلخراش #مادر برای بعثی ها قابل تحمل نیست، مادر را نیز به همان سبک به #وصال جگر گوشه اش می رسانند...


#شرمنده_ایم_اگر_عفت_نداریم
@marymsaghi
دیدگاه ها (۱)

مـــــادر♥️به سلامتی همه مامانایی که هروقت صداشون کنیم میگن:...

#سلامتی_و_تعجیل_در_ظهور_امام_زمان_صلوات💚💓💚 🍃🌹الـلَّـهــُمَّ ...

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #امام_زمان #امام_حسین #امام_حسن #اباع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط