بی سبب نیست که چشمان تو بحث انگیزند
بی سبب نیست که چشمان تو بحث انگیزند
شطّ شیرند به دریای عسل می ریزند
قرص ماهند که درمان من مجنونند
آفتابند که آتش به جهان می ریزند
گاه آرام تر از رقص دل آرای نسیم
گاه خون ریزتر از طایفه ی چنگیزند
این همه سرو و صنوبر که به بر می خیزند
به هواداری چشمان تو برمی خیزند
تو بهاری و درختان به تو مدیون امّا
باغ ها بی خبر از فاجعه پاییزند
شطّ شیرند به دریای عسل می ریزند
قرص ماهند که درمان من مجنونند
آفتابند که آتش به جهان می ریزند
گاه آرام تر از رقص دل آرای نسیم
گاه خون ریزتر از طایفه ی چنگیزند
این همه سرو و صنوبر که به بر می خیزند
به هواداری چشمان تو برمی خیزند
تو بهاری و درختان به تو مدیون امّا
باغ ها بی خبر از فاجعه پاییزند
۵۴۶
۱۹ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.