میروی ای جان جانان ، تا کجا با ساز دل؟
میروی ای جان جانان ، تا کجا با ساز دل؟
باز هم شعر تــــو و درد من و آواز دل
تا کبوتر با کبوتر رقص دل آغاز کرد
در هوای دیدن تو ، باز هم پرواز دل
لحظه هایم را غزل پرداز کردی ای رفیق
مژده ای آور برایم ، بــــاز از آغاز دل
باز باران ، ساقه ی احساس ما را خیس کرد
بر فراز موج مـــوهای تو ، بارانـداز دل
سوختم از آتش تو ، باده ی تلخم دهیــد
بارها گیرم سراغت را ، من از طناز دل
من به یک لبخند زیبـا ، از لب تو قانعم
من بلطف طعم لبهایت ، کنم اعجاز دل
یکطرف سودای ما و یکطرف هرم لبت
با تنفس در هوای تو ، کنم ابـراز دل...
یادم تو را فراموش.،، شرط کردی با لبت
این شب تیره تا سحر مهمان تو،،،،،
باز هم شعر تــــو و درد من و آواز دل
تا کبوتر با کبوتر رقص دل آغاز کرد
در هوای دیدن تو ، باز هم پرواز دل
لحظه هایم را غزل پرداز کردی ای رفیق
مژده ای آور برایم ، بــــاز از آغاز دل
باز باران ، ساقه ی احساس ما را خیس کرد
بر فراز موج مـــوهای تو ، بارانـداز دل
سوختم از آتش تو ، باده ی تلخم دهیــد
بارها گیرم سراغت را ، من از طناز دل
من به یک لبخند زیبـا ، از لب تو قانعم
من بلطف طعم لبهایت ، کنم اعجاز دل
یکطرف سودای ما و یکطرف هرم لبت
با تنفس در هوای تو ، کنم ابـراز دل...
یادم تو را فراموش.،، شرط کردی با لبت
این شب تیره تا سحر مهمان تو،،،،،
۱.۸k
۲۰ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.