***((بسم رب المجانین))***
***((بسم رب المجانین))***
***((الذی لا اله الا هو))***
جمعه گذشت و ندیدم تورا...
دلی که بسته شده،به نگاه تو،هر لحظه بی قرار است و مجنون..
و از ندبه هایش تو خبر داری...
من به یک دانه به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود که در ملک جهان دامن نیست؟
اسیر گشتم و دیگر نگاهم را به غیر تو ندوزم...
در بزمم بنشین ای تاج سرم،تا گذرم از جان بی ارزشم..
میبینی مرا؟
بزم خاکی ام را؟
حال بکی را میبینی؟
میدانم که مبیبینی، پس چرا جاری نمیشوی بر من ای عشق؟
در اوج جوانی شکستگی های چهره ام را ببین...
بیداری هایی که تاصبح چشمان کم سویم به در است و منتظر تو...
از تو جز تو نمیخواهم عزیزا.
و تو....
میدانی و گویی قصد جان من داری که اینگونه به خود مینازی..
کاش لحظه ای،ثانیه ای، باز بر من آیی...
می شود یعنی؟؟
*متی ترانا و نراک*
***((میرزای بی تعلق))***
***((نوای مجنوووون))***
***((الذی لا اله الا هو))***
جمعه گذشت و ندیدم تورا...
دلی که بسته شده،به نگاه تو،هر لحظه بی قرار است و مجنون..
و از ندبه هایش تو خبر داری...
من به یک دانه به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود که در ملک جهان دامن نیست؟
اسیر گشتم و دیگر نگاهم را به غیر تو ندوزم...
در بزمم بنشین ای تاج سرم،تا گذرم از جان بی ارزشم..
میبینی مرا؟
بزم خاکی ام را؟
حال بکی را میبینی؟
میدانم که مبیبینی، پس چرا جاری نمیشوی بر من ای عشق؟
در اوج جوانی شکستگی های چهره ام را ببین...
بیداری هایی که تاصبح چشمان کم سویم به در است و منتظر تو...
از تو جز تو نمیخواهم عزیزا.
و تو....
میدانی و گویی قصد جان من داری که اینگونه به خود مینازی..
کاش لحظه ای،ثانیه ای، باز بر من آیی...
می شود یعنی؟؟
*متی ترانا و نراک*
***((میرزای بی تعلق))***
***((نوای مجنوووون))***
۱.۵k
۲۶ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.