My violent mafia
My violent mafia
season2
Part13
ویو ا.ت
همینجوری داشتم بازی میکردم که ی دفعه...
ی صدایی تو گوشم پیچید
ناشناس: سلام کوچولو
ا.ت: تو کیی دیگه
ناشناس: منو نمیشناسی؟
ا.ت: ام نه خب (با ترس)
ناشناس: خب من دوست دختر کوکم
ا.ت: مگه دوست دختر کوک امیلی نبود تو که امیلی نیستی
ناسناس: خب من امیلی نیستم یعنی نمیشناسمش من کایلی هستم خوشبختم
ا.ت: ام خب چیزه
ویو ا.ت
اون دستشو رو بروم گرفت با لرز به شدت زیاد بهش دست دادم نشست پیشم و یکم باهام حرف زد که با کوک چطوری اشنا شده و چیکارا باهم کردن حتی درمورد اولین ل*ب گرفتنشونم حرف زد
ولی من..
بغذم ترکید
با دو ازاون اتاق رفتم بیرون و رفتم سمت کوک هلش دادم خودمم افتادم
بعد کلی لنگ زدن بلند شدم
ا.ت: تو گه گوهی خوردیییییی
کوک: چت شده ا.ت
ا.ت: تو دوست دختر داشتی ولی به من نگفتی هاننننن
کوک: دوست دختر؟ چی داری میگی کدوم دختر
ا.ت: پس اونی که تو اتاقه کیه؟
کوک: کییی
ویو کوک
با استرس رفتم اتاق و با کایلی مواجه شدم دوست بچگیام باورم نمیشه
اینجا چیکار میکنه
رفتم پیشش
کوک: تو اینجا چیکار میکنی
کایلی: من وقتی فهمیدم داری از کره میری زود در خودمو رسوندم اینجا تا بیام پیشت
کوک: خب چراا
کایلی: کوک من ازت خوشم میاد تو اینو نمیدونستی؟؟
ا.ت: این چی داره میگه کوک
کوک: بسه دیگهه
کایلی دوست دختر من نیستت و من نمیدونستم منو دوست داره و برام مهم نیس
کایلی: کوک یعنی چی یعنی منو به این دختره ترجیح میدی؟ یعنی تو منو میفروشیییی؟؟
کوک: من و تو فقط دوست بچگی بودیم پس انقدر بزرگش نکن
کایلی: اوکی پس من الان چطوری برگردم کره نمیشه پیشت بمونم
ا.ت: نههه
کایلی: تو چی میگی
کوک: اره نمیتونی بمونی چون تهیونگم هست و اون از تو خوشش نمیاد
کایلی: لطفااااااااا
کوک: اوکی ولی فقط امشب فردا صبح بلیت میگیری و میری
کایلی: اوکی
ویو ا.ت: بعد چند ساعت بلاخره با اون دختره ی هر*زه رفتیم خونه و شروع کردیم به غذا خوردن ولی تهیونگ اصلا قیافش نسبت به اون دختره خوب نبود بعد چند مین غذا اماده شد نودل خوردیم و رفتیم خابیدیم من کوک و تهونگ اتاق خابیدیم اون دختره هم پذیرایی
تو خواب داشتم به این فکر میکردم شاید واقعا همه اینا واقعی بوده و اینا باید م بودن که ی دفعه..
کوک از پشت بغلم کرد و گردنمو بوسید و در گوشم گفت:
اروم باش اون کسی نیست که بخاد منو تو رو از هم جدا کنه
و سیاهی...
شرط۳٠ لایک
میدونم اس*مات نبود ببخشید😅
season2
Part13
ویو ا.ت
همینجوری داشتم بازی میکردم که ی دفعه...
ی صدایی تو گوشم پیچید
ناشناس: سلام کوچولو
ا.ت: تو کیی دیگه
ناشناس: منو نمیشناسی؟
ا.ت: ام نه خب (با ترس)
ناشناس: خب من دوست دختر کوکم
ا.ت: مگه دوست دختر کوک امیلی نبود تو که امیلی نیستی
ناسناس: خب من امیلی نیستم یعنی نمیشناسمش من کایلی هستم خوشبختم
ا.ت: ام خب چیزه
ویو ا.ت
اون دستشو رو بروم گرفت با لرز به شدت زیاد بهش دست دادم نشست پیشم و یکم باهام حرف زد که با کوک چطوری اشنا شده و چیکارا باهم کردن حتی درمورد اولین ل*ب گرفتنشونم حرف زد
ولی من..
بغذم ترکید
با دو ازاون اتاق رفتم بیرون و رفتم سمت کوک هلش دادم خودمم افتادم
بعد کلی لنگ زدن بلند شدم
ا.ت: تو گه گوهی خوردیییییی
کوک: چت شده ا.ت
ا.ت: تو دوست دختر داشتی ولی به من نگفتی هاننننن
کوک: دوست دختر؟ چی داری میگی کدوم دختر
ا.ت: پس اونی که تو اتاقه کیه؟
کوک: کییی
ویو کوک
با استرس رفتم اتاق و با کایلی مواجه شدم دوست بچگیام باورم نمیشه
اینجا چیکار میکنه
رفتم پیشش
کوک: تو اینجا چیکار میکنی
کایلی: من وقتی فهمیدم داری از کره میری زود در خودمو رسوندم اینجا تا بیام پیشت
کوک: خب چراا
کایلی: کوک من ازت خوشم میاد تو اینو نمیدونستی؟؟
ا.ت: این چی داره میگه کوک
کوک: بسه دیگهه
کایلی دوست دختر من نیستت و من نمیدونستم منو دوست داره و برام مهم نیس
کایلی: کوک یعنی چی یعنی منو به این دختره ترجیح میدی؟ یعنی تو منو میفروشیییی؟؟
کوک: من و تو فقط دوست بچگی بودیم پس انقدر بزرگش نکن
کایلی: اوکی پس من الان چطوری برگردم کره نمیشه پیشت بمونم
ا.ت: نههه
کایلی: تو چی میگی
کوک: اره نمیتونی بمونی چون تهیونگم هست و اون از تو خوشش نمیاد
کایلی: لطفااااااااا
کوک: اوکی ولی فقط امشب فردا صبح بلیت میگیری و میری
کایلی: اوکی
ویو ا.ت: بعد چند ساعت بلاخره با اون دختره ی هر*زه رفتیم خونه و شروع کردیم به غذا خوردن ولی تهیونگ اصلا قیافش نسبت به اون دختره خوب نبود بعد چند مین غذا اماده شد نودل خوردیم و رفتیم خابیدیم من کوک و تهونگ اتاق خابیدیم اون دختره هم پذیرایی
تو خواب داشتم به این فکر میکردم شاید واقعا همه اینا واقعی بوده و اینا باید م بودن که ی دفعه..
کوک از پشت بغلم کرد و گردنمو بوسید و در گوشم گفت:
اروم باش اون کسی نیست که بخاد منو تو رو از هم جدا کنه
و سیاهی...
شرط۳٠ لایک
میدونم اس*مات نبود ببخشید😅
- ۵.۰k
- ۱۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط