همه اطرافش را گرفته بودند. باصدای بلند، همچون ناخدایی در
همه اطرافش را گرفته بودند. باصدای بلند، همچون ناخدایی در میانِ طوفان که قصد نجات امّت را داشتهباشد فرمود:«همگی به ریسمانِ الهی چنگ زنید و متفرق نشوید.» صدایی از بین جمعیت گفت ای پیامبر منظورت از ریسمان الهی چیست؟
لبخند زد. گویی منتظر همین سوال بود. دست بر شانه مردِ جوانی که کنارش ایستاده بود گذاشت و فرمود:«برادرم علی؛ او ریسمان محکم خداوند است!»
#حیدری_ام #با_افتخار_حیدری_ام
#حیدر #حیدر_کرار #علی_مولانا
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#حضرت_علی (ع) #امام_علی (ع)
#غدیر #من_غدیری_ام #بگو_یاعلی
#جاذبه_و_دافعه_علی علیهِ السلام
#من_کنت_مولا_فهذا_علی_مولا
لبخند زد. گویی منتظر همین سوال بود. دست بر شانه مردِ جوانی که کنارش ایستاده بود گذاشت و فرمود:«برادرم علی؛ او ریسمان محکم خداوند است!»
#حیدری_ام #با_افتخار_حیدری_ام
#حیدر #حیدر_کرار #علی_مولانا
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#حضرت_علی (ع) #امام_علی (ع)
#غدیر #من_غدیری_ام #بگو_یاعلی
#جاذبه_و_دافعه_علی علیهِ السلام
#من_کنت_مولا_فهذا_علی_مولا
۸۷.۹k
۱۶ تیر ۱۴۰۲