یکی را پیدا کن
یکی را پیدا کن
که دوستش داشته باشی
و با او دنیا را به هم بریز
نشود که پیر بشوی
و حسرت یک قهقهی از ته دل
یا یک جوک خیلی مسخره
به دلت مانده باشد
بدو، بپر، بخند، جیغ بزن
باهاش غذا درست کن
و فروشگاههای زنجیرهای برو
و توی دشت یخزده چادر بزن
و بعد از صبحانه ظرف بشور
و گیرِ پلیس بیفت
دوستش بدار و این را بهش بگو
چون نمیشود که نداند
نمیشود که مثل بقیه حرفها
آن تَه مَه ها نگهش بداری
که یک روز بهش بگویی
چون باید بداند
دوستش بدار
و بگذار دوستت بدارد
بیآنکه بترسی
چون بعضی وقتها
برای ترسیدن
خیلی دیر است
که دوستش داشته باشی
و با او دنیا را به هم بریز
نشود که پیر بشوی
و حسرت یک قهقهی از ته دل
یا یک جوک خیلی مسخره
به دلت مانده باشد
بدو، بپر، بخند، جیغ بزن
باهاش غذا درست کن
و فروشگاههای زنجیرهای برو
و توی دشت یخزده چادر بزن
و بعد از صبحانه ظرف بشور
و گیرِ پلیس بیفت
دوستش بدار و این را بهش بگو
چون نمیشود که نداند
نمیشود که مثل بقیه حرفها
آن تَه مَه ها نگهش بداری
که یک روز بهش بگویی
چون باید بداند
دوستش بدار
و بگذار دوستت بدارد
بیآنکه بترسی
چون بعضی وقتها
برای ترسیدن
خیلی دیر است
۲.۰k
۱۵ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.