مرا از قلبت بیرون کنیبه کجا پناه ببرم!؟بسان آهویی زخمی و تنهادر جنگلی تاریک . مثل روز روشن است برایمبی تو بختمبه رنگ سیاه شب استو افسوس... هیچ کس زبان ترس هایم را نمی فهمدجز سکوتیکه زخمی زوزه ی گرگ هاست