پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت ؛
پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت ؛
سردت نیست ؟! گفت عادت دارم
گفت میگویم برات لباس گرم بیاورند
و فراموش کرد صبح جنازه نگهبان
را دیدند روی دیوار نوشته بود
به سرما عادت داشتم اما وعده
لباس گرمت مرا از پای در آورد
مواظب وعده هایمان باشیم …
سردت نیست ؟! گفت عادت دارم
گفت میگویم برات لباس گرم بیاورند
و فراموش کرد صبح جنازه نگهبان
را دیدند روی دیوار نوشته بود
به سرما عادت داشتم اما وعده
لباس گرمت مرا از پای در آورد
مواظب وعده هایمان باشیم …
۱.۵k
۱۷ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.