به زخم های سطحی آنها نگاه میکردم و با لبخندی آرام درحالی
به زخم هایِ سطحی آنها نگاه میکردم و با لبخندی آرام درحالی که تمامِشان تظاهر میکردند من نمیتوانم انها را درک کنم مرهمی از برایِ دردهایِشان میشدم .
و اما من چه؟ منی که تمام تنم عاقشته از مشت هایِ پیاپِی سرنوشت است چه؟ منی که عمق زخم هایَم به استخوانم میرسد چه؟.. پس من چه.. چه کسی میتواند مرا مرهم شوَد؟ یا به نقلی ، چرا کسی نمیآیَد که مرا مرهم شوَد..
مگر این تن بینوا چه گناهی را مرتکب شده بود¿..
و اما من چه؟ منی که تمام تنم عاقشته از مشت هایِ پیاپِی سرنوشت است چه؟ منی که عمق زخم هایَم به استخوانم میرسد چه؟.. پس من چه.. چه کسی میتواند مرا مرهم شوَد؟ یا به نقلی ، چرا کسی نمیآیَد که مرا مرهم شوَد..
مگر این تن بینوا چه گناهی را مرتکب شده بود¿..
- ۱.۳k
- ۰۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط