گفت اصل بده

گفت اصل بده!!!
گفتم : مادرم کنیززینب س
پدرم هم غلام عباس ع
خواهرم کنیز رباب س
خودمم غلام خانوم رقیه ع
ما اصل و نصبمون غلام در خونه حسین ع
جد در جدمون نوکرش بودن غلام خانه زادشیم
گفت تو دنیا چی داری؟؟؟؟
گفتم : یه پیرهن مشکی و یه خلخال ویه شال عزا
و یه سر که اگر آقا بخواد افتاده زیر پاش....
خندید گفت روانی خدا شفات بده..
گفتم:
بیمار حسینم شفا نمیخواهم جز حسین و کربلا از خدانمیخواهم
دیدگاه ها (۱)

گفتگویی زیبا بین بنده وخداترجمه ایات به زبان فارسی محاوره ای...

شاگرد:استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببینم؟استاد:شب یک...

درس عرفان را الفبا زینب است/ عشق را با عشق معنا زینب است/ کی...

چنین گفت زرتشت:که "سوزانید بدی را در آتش،تا ز آتش برون آید ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط