1- سال پیش در چنین روزهایی داشتم مغزم را شخم می زدم تا سو
1- سال پیش در چنین روزهایی داشتم مغزم را شخم می زدم تا سوژه و ایده ای بپردازم برای روز پدر. به جوراب و کفش و زیرپوش فکر کردم و به پا و پدر و هدیه.
چند روزی درگیر مضمون بودم و چیز دندانگیری نصیبم نمی شد. تا اینکه یک روز صبح، بی آنکه خودم را تا گردن وسط کار جانفرسای ایده یابی بیندازم، این تصویر به ذهنم الهام شد.
2- این کارتون به لطف خداوند مهربان، ملی شد. خیلی جاها دیدمش و خیلی جاها کپی شد. با اجازه و بی اجازه.
و چون امضا نداشت، بعضی دوستان آن را به اسم خود به مردم و مخاطبان تقدیم می کردند.
3- برخورد بعضی عزیزان هم با این اثر جالب توجه بود. بعضی کار را ول کرده بودند و از محل قرارگیری عصا ایراد می گرفتند. بعضی هم بی حجابی دختربچه را فاجعه ای بزرگ پنداشتند.
4- امسال باز طراحی اش کردم برای چاپ روی جلد، که خب چاپ نشد به دلایلی.
ولی دوستش می دارم به خاطر ارادتی که به معنای پدر دارم و دینی که به ایثارگران بزرگوار.
5- تقدیم به جانبازان سرافراز سرزمینم، به مناسبت روز پدر.
چند روزی درگیر مضمون بودم و چیز دندانگیری نصیبم نمی شد. تا اینکه یک روز صبح، بی آنکه خودم را تا گردن وسط کار جانفرسای ایده یابی بیندازم، این تصویر به ذهنم الهام شد.
2- این کارتون به لطف خداوند مهربان، ملی شد. خیلی جاها دیدمش و خیلی جاها کپی شد. با اجازه و بی اجازه.
و چون امضا نداشت، بعضی دوستان آن را به اسم خود به مردم و مخاطبان تقدیم می کردند.
3- برخورد بعضی عزیزان هم با این اثر جالب توجه بود. بعضی کار را ول کرده بودند و از محل قرارگیری عصا ایراد می گرفتند. بعضی هم بی حجابی دختربچه را فاجعه ای بزرگ پنداشتند.
4- امسال باز طراحی اش کردم برای چاپ روی جلد، که خب چاپ نشد به دلایلی.
ولی دوستش می دارم به خاطر ارادتی که به معنای پدر دارم و دینی که به ایثارگران بزرگوار.
5- تقدیم به جانبازان سرافراز سرزمینم، به مناسبت روز پدر.
۳۶۶
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.