در گلوی طاقچه
در گلوی طاقچه
گرامافونی فرو رفته است
که هر شب
با دهانِ بسته
به لهجه ی تاریکی فریاد می زند
و چشمانم در انجماد آینه
گل یخ می رویاند
خواب در پیراهنم
بر تنِ اتاق راه می رود
سرگردانی
شلیک می شود بر پوست ماه
و اندوه
خالکوبی می شود
در تمام زوایای صورتم
و من دریافتم!
خواب، حادثه ای ست
که خمیازه می کشد رویا ها را
تا
باور طلوع صبح
#لیلا
گرامافونی فرو رفته است
که هر شب
با دهانِ بسته
به لهجه ی تاریکی فریاد می زند
و چشمانم در انجماد آینه
گل یخ می رویاند
خواب در پیراهنم
بر تنِ اتاق راه می رود
سرگردانی
شلیک می شود بر پوست ماه
و اندوه
خالکوبی می شود
در تمام زوایای صورتم
و من دریافتم!
خواب، حادثه ای ست
که خمیازه می کشد رویا ها را
تا
باور طلوع صبح
#لیلا
۵۴۷
۲۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.